دیوان شمس/باز در اسرار روم جانب آن یار روم
ظاهر
باز در اسرار روم جانب آن یار روم | نعره بلبل شنوم در گل و گلزار روم | |||||
تا کی از این شرم و حیا شرم بسوزان و بیا | همره دل گردم خوش جانب دلدار روم | |||||
صبر نماندهست که من گوش سوی نسیه برم | عقل نماندهست که من راه به هنجار روم | |||||
چنگ زن ای زهره من تا که بر این تنتن تن | گوش بر این بانگ نهم دیده به دیدار روم | |||||
خسته دام است دلم بر در و بام است دلم | شاهد دل را بکشم سوی خریدار روم | |||||
گفت مرا در چه فنی کار چرا می نکنی | راه دکانم بنما تا که پس کار روم | |||||
تا که ز خود بد خبرش رفت دلم بر اثرش | کو اثری از دل من تا که بر آثار روم | |||||
تا ز حریفان حسد چشم بدی درنرسد | کف به کف یار دهم در کنف غار روم | |||||
درس رئیسان خوشی بیهشی است و خمشی | درس چو خام است مرا بر سر تکرار روم |