دیوان شمس (غزلیات ۱۱)
ظاهر
- دم ده و عشوه ده ای دلبر سیمین بر من
- تو سبب سازی و دانایی آن سلطان بین
- همه خوردند و بخفتند و تهی گشت وطن
- شیرمردا تو چه ترسی ز سگ لاغرشان
- چه نشستی دور چون بیگانگان
- هر کجا که پا نهی ای جان من
- شاه ما باری برای کاهلان
- می بده ای ساقی آخرزمان
- نک بهاران شد صلا ای لولیان
- بشنو از دل نکتههای بیسخن
- جان جانهایی تو جان را برشکن
- ای دلارام من و ای دل شکن
- ساقیا برخیز و می در جام کن
- راز چون با من نگوید یار من
- فقر را در خواب دیدم دوش من
- جان من جان تو جانت جان من
- آمد آمد در میان خوب ختن
- مرغ خانه با هما پر وا مکن
- ای ببرده دل تو قصد جان مکن
- ای خدا این وصل را هجران مکن
- صبحدم شد زود برخیز ای جوان
- ای زیان و ای زیان و ای زیان
- رو قرار از دل مستان بستان
- مات خود را صنما مات مکن
- ای به انکار سوی ما نگران
- به شکرخنده ببردی دل من
- ای امتان باطل بر نان زنید بر نان
- گر چه بسی نشستم در نار تا به گردن
- ای مرغ آسمانی آمد گه پریدن
- گفتی مرا که چونی در روی ما نظر کن
- ای محو راه گشته از محو هم سفر کن
- من از کی باک دارم خاصه که یار با من
- جانا نخست ما را مرد مدام گردان
- ای دل ز شاه حوران یا قبله صبوران
- آن خوب را طلب کن اندر میان حوران
- امروز سرکشان را عشقت جلوه کردن
- چون جان تو میستانی چون شکر است مردن
- از زنگ لشکر آمد بر قلب لشکرش زن
- رو سر بنه به بالین تنها مرا رها کن
- روز است ای دو دیده در روزنم نظر کن
- پروانه شد در آتش گفتا که همچنین کن
- ای سنگ دل تو جان را دریای پرگهر کن
- دیدی چه گفت بهمن هیزم بنه چو خرمن
- جانا بیار باده و بختم بلند کن
- تو آب روشنی تو در این آب گل مکن
- مستی و عاشقی و جوانی و جنس این
- میآیدم ز رنگ تو ای یار بوی آن
- آن کیست ای خدای کز این دام خامشان
- ای دم به دم مصور جان از درون تن
- جانا بیار باده و بختم تمام کن
- میبینمت که عزم جفا میکنی مکن
- ای آنک از میانه کران میکنی مکن
- با عاشقان نشین و همه عاشقی گزین
- بشنیدهام که عزم سفر میکنی مکن
- مست شدی عاقبت آمدی اندر میان
- خواجه غلط کردهای در روش یار من
- یار شو و یار بین دل شو و دلدار بین
- با رخ چون مشعله بر در ما کیست آن
- گفت لبم ناگهان نام گل و گلستان
- یک غزل آغاز کن بر صفت حاضران
- بوسه بده خویش را ای صنم سیمتن
- سیر نشد چشم و دل از نظر شاه من
- ای رخ خندان تو مایه صد گلستان
- باز فروریخت عشق از در و دیوار من
- باز درآمد ز راه فتنه برانگیز من
- باز برآمد ز کوه خسرو شیرین من
- ای هوس عشق تو کرده جهان را زبون
- بازشکستند خلق سلسله یا مسلمین
- بیش مکن همچنان خانه درآ همچنین
- یا تو ترش کرده رو مایه ده شکران
- هر چه کنی تو کرده من دان
- جفای تلخ تو گوهر کند مرا ای جان
- دلا تو شهد منه در دهان رنجوران
- مکن مکن که روا نیست بیگنه کشتن
- توی که بدرقه باشی گهی گهی رهزن
- به جان تو که از این دلشده کرانه مکن
- به من نگر به دو رخسار زعفرانی من
- چهار روز ببودم به پیش تو مهمان
- مقام ناز نداری برو تو ناز مکن
- چهار شعر بگفتم بگفت نی به از این
- نعیم تو نه از آن است که سیر گردد جان
- برای چشم تو صد چشم بد توان دیدن
- اگر سزای لب تو نبود گفته من
- بیا بیا که ز هجرت نه عقل ماند نه دین
- به صلح آمد آن ترک تند عربده کن
- من کجا بودم عجب بیتو این چندین زمان
- بگویم مثالی از این عشق سوزان
- ببردی دلم را بدادی به زاغان
- تنت زین جهان است و دل زان جهان
- به پیش آر سغراق گلگون من
- ای هفت دریا گوهر عطا کن
- آن دلبر من آمد بر من
- تازه شد از او باغ و بر من
- یک قوصره پر دارم ز سخن
- با من صنما دل یک دله کن
- گر تنگ بدی این سینه من
- چون دل جانا بنشین بنشین
- شب محنت که بد طبیب و تو افکار یاد کن
- چند نظاره جهان کردن
- چند بوسه وظیفه تعیین کن
- سیر گشتم ز نازهای خسان
- چیست با عشق آشنا بودن
- گر چه اندر فغان و نالیدن
- شب که جهان است پر از لولیان
- ساقی من خیزد بیگفت من
- مست رسید آن بت بیباک من
- جان منی جان منی جان من
- مینروم هیچ از این خانه من
- ای تو پناه همه روز محن
- بانگ برآمد ز خرابات من
- بانگ برآمد ز خرابات من
- ظلمت شب پرتو ظلمات من
- ای تو چو خورشید و شه خاص من
- بانگ برآمد ز دل و جان من
- بازرسید آن بت زیبای من
- آمدهای بیگه خامش مشین
- پیشتر آ ای صنم شنگ من
- می تلخی که تلخیها بدو گردد همه شیرین
- اگر امروز دلدارم درآید همچو دی خندان
- دگرباره چو مه کردیم خرمن
- افندس مسین کاغا یومیندن
- کیف اتوب یا اخی من سکر کارجوان
- العشق یقول لی تزین
- ایا بدر الدجی بل انت احسن
- اطیب الاسفار عندی انتقالی من مکان
- اطیب الاعمار عمر فی طریق العاشقین
- یا صغیر السن یا رطب البدن
- ابشر ثم ابشر یا متمن
- نحن الی سیدنا راجعون
- ای عاشقان ای عاشقان آن کس که بیند روی او
- حیلت رها کن عاشقا دیوانه شو دیوانه شو
- مستی ببینی رازدان میدانک باشد مست او
- بیدار شو بیدار شو هین رفت شب بیدار شو
- نبود چنین مه در جهان ای دل همین جا لنگ شو
- ای شعشعه نور فلق در قبه مینای تو
- ساقی اگر کم شد میت دستار ما بستان گرو
- آن کون خر کز حاسدی عیسی بود تشویش او
- ای عشق تو موزونتری یا باغ و سیبستان تو
- والله ملولم من کنون از جام و سغراق و کدو
- دل دی خراب و مست و خوش هر سو همیافتاد از او
- ای تن و جان بنده او بند شکرخنده او
- چون بجهد خنده ز من خنده نهان دارم از او
- روشنی خانه تویی خانه بمگذار و مرو
- کار جهان هر چه شود کار تو کو بار تو کو
- شب شد ای خواجه ز کی آخر آن یار تو کو
- ای شکران ای شکران کان شکر دارم از او
- چیست که هر دمی چنین میکشدم به سوی او
- جان و سر تو ای پسر نیست کسی به پای تو
- ای تو خموش پرسخن چیست خبر بیا بگو
- عید نمیدهد فرح بینظر هلال تو
- در سفر هوای تو بیخبرم به جان تو
- سخت خوش است چشم تو و آن رخ گلفشان تو
- ای تو امان هر بلا ما همه در امان تو
- هین کژ و راست میروی باز چه خوردهای بگو
- کی ز جهان برون شود جزو جهان هله بگو
- سیمبرا ز سیم تو سیمبرم به جان تو
- سنگ شکاف میکند در هوس لقای تو
- من که ستیزه روترم در طلب لقای تو
- باده چو هست ای صنم بازمگیر و نی مگو
- ندیدم در جهان کس را که تا سر پر نبودهست او
- اگر نه عاشق اویم چه میپویم به کوی او
- دگرباره بشوریدم بدان سانم به جان تو
- چو شیرینتر نمود ای جان مها شور و بلای تو
- اگر بگذشت روز ای جان به شب مهمان مستان شو
- فقیر است او فقیر است او فقیر ابن الفقیر است او
- دگرباره بشوریدم بدان سانم به جان تو
- دل آتش پذیر از توست برق و سنگ و آهن تو
- نمیگفتی مرا روزی که ما را یار غاری تو
- ز مکر حق مباش ایمن اگر صد بخت بینی تو
- هر شش جهتم ای جان منقوش جمال تو
- گشتهست طپان جانم ای جان و جهان برگو
- هم آگه و هم ناگه مهمان من آمد او
- چنگ خردم بگسل تاری من و تاری تو
- ای یار قلندردل دلتنگ چرایی تو
- در خشکی ما بنگر و آن پرده تر برگو
- آن دلبر عیار جگرخواره ما کو
- خزان عاشقان را نوبهار او
- تو کمترخوارهای هشیار میرو
- تو جام عشق را بستان و میرو
- از این پستی به سوی آسمان شو
- دل و جان را طربگاه و مقام او
- به پیشت نام جان گویم زهی رو
- به پیشت نام جان گویم زهی رو
- بیا ای رونق گلزار از این سو
- چو بگشادم نظر از شیوه تو
- خداوندا چو تو صاحب قران کو
- گران جانی مکن ای یار برگو
- در این رقص و در این های و در این هو
- بازم صنما چه میفریبی تو
- دیدی که چه کرد آن پری رو
- ای رونق نوبهار برگو
- ای عارف خوش کلام برگو
- ای صید رخ تو شیر و آهو
- آن وعده که کردهای مرا کو
- خوش خرامان میروی ای جان جان بیمن مرو
- از حلاوتها که هست از خشم و از دشنام او
- ای خراب اسرارم از اسرار تو اسرار تو
- جمله خشم از کبر خیزد از تکبر پاک شو
- ای سنایی عاشقان را درد باید درد کو
- ای صبا بادی که داری در سر از یاری بگو