دیوان شمس/سنگ شکاف میکند در هوس لقای تو
ظاهر
سنگ شکاف میکند در هوس لقای تو | جان پر و بال میزند در طرب هوای تو | |||||
آتش آب میشود عقل خراب میشود | دشمن خواب میشود دیده من برای تو | |||||
جامه صبر میدرد عقل ز خویش میرود | مردم و سنگ میخورد عشق چو اژدهای تو | |||||
بند مکن رونده را گریه مکن تو خنده را | جور مکن که بنده را نیست کسی به جای تو | |||||
آب تو چون به جو رود کی سخنم نکو رود | گاه دمم فرودرد از سبب حیای تو | |||||
چیست غذای عشق تو این جگر کباب تو | چیست دل خراب من کارگه وفای تو | |||||
خابیه جوش میکند کیست که نوش میکند | چنگ خروش میکند در صفت و ثنای تو | |||||
عشق درآمد از درم دست نهاد بر سرم | دید مرا که بیتوام گفت مرا که وای تو | |||||
دیدم صعب منزلی درهم و سخت مشکلی | رفتم و ماندهام دلی کشته به دست و پای تو |