دیوان شمس/شب که جهان است پر از لولیان
ظاهر
شب که جهان است پر از لولیان | زهره زند پرده شنگولیان | |||||
بیند مریخ که بزم است و عیش | خنجر و شمشیر کند در میان | |||||
ماه فشاند پر خود چون خروس | پیش و پسش اختر چون ماکیان | |||||
دیده غماز بدوزد فلک | تا که گواهی ندهد بر کیان | |||||
خفته گروهی و گروهی به صید | تا کی کند سود و کی دارد زیان | |||||
پنج و شش است امشب مهره قمار | سست میفکن لب چون ناشیان | |||||
جام بقا گیر و بهل جام خواب | پرده بود خواب و حجاب عیان | |||||
ساقی باقی است خوش و عاشقان | خاک سیه بر سر این باقیان | |||||
زهر از آن دست کریمش بنوش | تا که شوی مهتر حلواییان | |||||
عشق چو مغز است جهان همچو پوست | عشق چو حلوا و جهان چون تیان | |||||
حلق من از لذت حلوا بسوخت | تا نکنم حلیه حلوا بیان |