دیوان شمس/ای خراب اسرارم از اسرار تو اسرار تو
ظاهر
ای خراب اسرارم از اسرار تو اسرار تو | نقشهایی دیدم از گلزار تو گلزار تو | |||||
کشته عشق توام ور ز آنک تو منکر شوی | خطهایی دارم از اقرار تو اقرار تو | |||||
میگدازم میگدازم هر زمان همچون شکر | از شکرها رسته از گفتار تو گفتار تو | |||||
شب همه خلقان بخفته چشم من بیدار و باز | همچو بخت و طالع بیدار تو بیدار تو | |||||
چند گویی مر مرا کز کار چون کاهل شدی | راست گویی ای صنم از کار تو از کار تو | |||||
ای طبیب عاشقان این جمله بیماریم | هست زان دو نرگس بیمار تو بیمار تو | |||||
ای دم هشیاریم بیهوش هشیاری تو | ای دم بیهوشیم هشیار تو هشیار تو | |||||
چشمهها بر دل بجوشد هر دم از دریای تو | چشم دل پرک زن انوار تو انوار تو | |||||
شمس تبریزی که عالم اندک اندک بود | از عطا و بخشش بسیار تو بسیار تو |