دیوان شمس/دیدی که چه کرد آن پری رو
ظاهر
دیدی که چه کرد آن پری رو | آن ماه لقای مشتری رو | |||||
گشتند بتان همه نگونسار | در حسن خلیل آزری رو | |||||
شد کفر چو شمعهای ایمان | کورد به سوی کافری رو | |||||
شد جمله جهان بهشت خندان | زان سرو روان عبهری رو | |||||
دارد دو هزار سحر مطلق | وای ار آرد به ساحری رو | |||||
افروخت بهار چون گل سرخ | بر رغم دل مزعفری رو | |||||
کافور نثار کرد خورشید | بر چهره شام عنبری رو | |||||
شد شیشه زرد همچو لاله | زان باده لعل احمری رو | |||||
فربه شد عشق و زفت و لمتر | بنهاد خرد به لاغری رو | |||||
بر باده لعل زد رخ من | تا چند نهد به زرگری رو | |||||
بس کن هله فتنه را مشوران | یا برگردان ز شاعری رو |