رده:آثار خاقانی
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
صفحهها در ردهٔ «آثار خاقانی»
۲۰۰ صفحۀ زیر در این رده هستند؛ این رده در کل ۷۸۹ صفحه دارد.
(صفحهٔ قبلی) (صفحهٔ بعدی)خ
- خاقانی (ترجیعات)
- خاقانی (ترجیعات)/آن نه روی است آنکه آشوب جهان است آنچنان
- خاقانی (ترجیعات)/بر کوس نوای نو بردار به صبح اندر
- خاقانی (ترجیعات)/جام ز می دو قله کن خاص برای صبحدم
- خاقانی (ترجیعات)/جو به جو راز جهان بنمود صبح
- خاقانی (ترجیعات)/خندهی سر به مهر زد دم صبح
- خاقانی (ترجیعات)/سر چو آه عاشقان برکرد صبح
- خاقانی (ترجیعات)/لاف از دم عاشقان زند صبح
- خاقانی (ترکیبات)
- خاقانی (ترکیبات)/الطرب ای خاصگان خاصه به هنگام صبح
- خاقانی (ترکیبات)/ای روز رفتگان جگر شب فرو درید
- خاقانی (ترکیبات)/این جان ز دام گلخن تن درگذشتنی است
- خاقانی (ترکیبات)/بر سر شه ره عجزیم کمر بربندیم
- خاقانی (ترکیبات)/برقع زرنگار بندد صبح
- خاقانی (ترکیبات)/خوش خوش به روی ساقیان دیدند خندان صبح را
- خاقانی (ترکیبات)/دلا از جان چه برخیزد؟ یکی جویای جانان شو
- خاقانی (ترکیبات)/دوستی کو تا به جان دربستمی
- خاقانی (ترکیبات)/کارم از دست پایمرد گذشت
- خاقانی (غزلیات)
- خاقانی (غزلیات)/آب و سنگم داد بر باد آتش سودای من
- خاقانی (غزلیات)/آباد بر آن شب که شب وصلت ما بود
- خاقانی (غزلیات)/آتش عشق تو دید صبرم و سیماب شد
- خاقانی (غزلیات)/آتش عیارهای آب عیارم ببرد
- خاقانی (غزلیات)/آخر چه خون کرد این دلم کامد به ناخن خون او
- خاقانی (غزلیات)/آگه نهای که بر دلم از غم چه درد خاست
- خاقانی (غزلیات)/آمد نفس صبح و سلامت نرسانید
- خاقانی (غزلیات)/آن خال جو سنگش ببین، آن روی گندمگون نگر
- خاقانی (غزلیات)/آن دم که صبح بینش من بال برگشاد
- خاقانی (غزلیات)/آن را که غمگسار تو باشی چه غم خورد
- خاقانی (غزلیات)/آن زمان کو زلف را سر میبرد
- خاقانی (غزلیات)/آن کز می خواجگی است سرمست
- خاقانی (غزلیات)/آن کو چو تو دلربای دارد
- خاقانی (غزلیات)/آن لعل شکر خنده گر از هم بگشایی
- خاقانی (غزلیات)/آن نازنین که عیسی دلها زبان اوست
- خاقانی (غزلیات)/آنچه تو کردی بتا نه شرط وفا بود
- خاقانی (غزلیات)/آنچه عشق دوست با من میکند
- خاقانی (غزلیات)/آنها که محققان راهند
- خاقانی (غزلیات)/آواز حسنت ای جان هفت آسمان بگیرد
- خاقانی (غزلیات)/آوازهی جمالت اندر جهان فتاد
- خاقانی (غزلیات)/آوازهی جمالت چون از جهان برآمد
- خاقانی (غزلیات)/اذا ما الطیر غنت فیالصباح
- خاقانی (غزلیات)/اری فیالنوم ما طالت نواها
- خاقانی (غزلیات)/از این ده رنگتر یاری نپندارم که دارد کس
- خاقانی (غزلیات)/از بوالعجبی هردم رنگ دگر آمیزی
- خاقانی (غزلیات)/از تف دل آتشین دهانم
- خاقانی (غزلیات)/از حال خود شکسته دلان را خبر فرست
- خاقانی (غزلیات)/از دو عالم دامن جان درکشم هر صبحدم
- خاقانی (غزلیات)/از دهر غدر پیشه وفائی نیافتم
- خاقانی (غزلیات)/از روی تو فروزد شمع سرای عیسی
- خاقانی (غزلیات)/از زلف هر کجا گرهی برگشادهای
- خاقانی (غزلیات)/از عشق دوست بین که چه آمد به روی من
- خاقانی (غزلیات)/از کف ایام امان کس نیافت
- خاقانی (غزلیات)/از گشت چرخ کار به سامان نیافتم
- خاقانی (غزلیات)/از گلستان وصل نسیمی شنیدهام
- خاقانی (غزلیات)/از هستی خود که یاد دارم
- خاقانی (غزلیات)/ازین ده رنگتر یاری نپندارم که کس دارد
- خاقانی (غزلیات)/افدی بنفس من بدت فیالمهد عنی غافله
- خاقانی (غزلیات)/الصبوح ای دل که ما بزم قلندر ساختیم
- خاقانی (غزلیات)/امروز دو هفته است که روی تو ندیدم
- خاقانی (غزلیات)/اندرآ ای جان که در پای تو جان خواهم فشاند
- خاقانی (غزلیات)/انصاف در جبلت عالم نیامده است
- خاقانی (غزلیات)/اول از خود بری توانم شد
- خاقانی (غزلیات)/اهل بر روی زمین جستیم نیست
- خاقانی (غزلیات)/ای آتش سودای تو خون کرده جگرها
- خاقانی (غزلیات)/ای از پی آشوب ما از رخ نقاب انداخته
- خاقانی (غزلیات)/ای باد بوی یوسف دلها به ما رسان
- خاقانی (غزلیات)/ای باد صبح بین که کجا میفرستمت
- خاقانی (غزلیات)/ای برقرار خوبی، با تو قرار من چه
- خاقانی (غزلیات)/ای پار دوست بوده و امسال آشنا
- خاقانی (غزلیات)/ای ترک دلستان ز شبستان کیستی
- خاقانی (غزلیات)/ای تماشاگه جان بر طرف لالهستان تو
- خاقانی (غزلیات)/ای جفت دل من از تو فردم
- خاقانی (غزلیات)/ای چشم پر خمارت دلها فگار کرده
- خاقانی (غزلیات)/ای دل آن زنار نگسستی هنوز
- خاقانی (غزلیات)/ای دل ای دل هلاک تن کردی
- خاقانی (غزلیات)/ای دل به جفات جان نهاده
- خاقانی (غزلیات)/ای دل به عشق بر تو که عشقت چه درخور است
- خاقانی (غزلیات)/ای دیده ره ز ظلمت غم چون برون بری
- خاقانی (غزلیات)/ای راحت جانها به تو، آرام جان کیستی
- خاقانی (غزلیات)/ای رخ نورپاش تو پیشه گرفته دلبری
- خاقانی (غزلیات)/ای زیر نقاب مه نموده
- خاقانی (غزلیات)/ای سرو غنچه لب ز گلستان کیستی
- خاقانی (غزلیات)/ای صبح مرا حدیث آن مه کن
- خاقانی (غزلیات)/ای قول دل به رفیعالدرجات
- خاقانی (غزلیات)/ای قوم الغیاث که کار اوفتادهایم
- خاقانی (غزلیات)/ای لعل تو پردهدار پروین
- خاقانی (غزلیات)/این چه شور است آخر ای جان کز جهان انگیختی
- خاقانی (غزلیات)/این خود چه صورت است که من پایبست اویم
- خاقانی (غزلیات)/این عشق آتشینم دود از جهان برآرد
- خاقانی (غزلیات)/با او دلم به مهر و محبت نشانه بود
- خاقانی (غزلیات)/با بخت در عتابم و با روزگار هم
- خاقانی (غزلیات)/با درد تو کس منت مرهم نپذیرد
- خاقانی (غزلیات)/با کفر زلفت ای جان ایمان چه کار دارد
- خاقانی (غزلیات)/با هیچ دوست دست به پیمان نمیدهی
- خاقانی (غزلیات)/با یاد تو زهر بر شکر خندد
- خاقانی (غزلیات)/باز از کرشمه زخمهی نو در فزودهای
- خاقانی (غزلیات)/باز از نوای دلبری سازی دگرگون میزنی
- خاقانی (غزلیات)/باغ جان را صبوحی آب دهید
- خاقانی (غزلیات)/بانگ آمد از قنینه کباد بر خرابی
- خاقانی (غزلیات)/بتی کز طرف شب مه را وطن ساخت
- خاقانی (غزلیات)/بخت بدرنگ من امروز گم است
- خاقانی (غزلیات)/بر دل غم فراقت آسان چگونه باشد
- خاقانی (غزلیات)/بر دیده ره خیال بستی
- خاقانی (غزلیات)/بر سر بازار عشق آزاد نتوان آمدن
- خاقانی (غزلیات)/بر سر کرشمه از دل خبری فرست ما را
- خاقانی (غزلیات)/بر سر من نامده است از تو جفاجوی تر
- خاقانی (غزلیات)/بر سریر نیاز میغلطم
- خاقانی (غزلیات)/برون از جهان تکیه جایی طلب کن
- خاقانی (غزلیات)/بس سفالین لب و خاکین رخ و سنگین جانم
- خاقانی (غزلیات)/بس لابه که بنمودم و دلدار نپذرفت
- خاقانی (غزلیات)/بستهی زلف اوست دل، ای دل از آن کیست او
- خاقانی (غزلیات)/بگشا نقاب رخ که ز ره بر در آیمت
- خاقانی (غزلیات)/بوسه گه آسمان نعل سمند تو باد
- خاقانی (غزلیات)/بوی وفا ز گلبن عالم نیافت کس
- خاقانی (غزلیات)/به باغ وصل تو خاری، رقیب صد ورد است
- خاقانی (غزلیات)/به جائی رسید عشق که بر جای جان نشست
- خاقانی (غزلیات)/به خرد راه عشق میپوئی
- خاقانی (غزلیات)/به دو میگون لب و پسته دهنت
- خاقانی (غزلیات)/به رخت چه چشم دارم که نظر دریغ داری
- خاقانی (غزلیات)/به زبان چرب جانا بنواز جان ما را
- خاقانی (غزلیات)/به صفت، عاشق جمال توایم
- خاقانی (غزلیات)/به کوی عشق تو جان در میان راه نهم
- خاقانی (غزلیات)/به میدان وفا یارم چنان آمد که من خواهم
- خاقانی (غزلیات)/به یکی نامهی خودم دریاب
- خاقانی (غزلیات)/پای گریز نیست که گردون کمانکش است
- خاقانی (غزلیات)/پردهی نو ساخت عشق، زخمهی نو در فزود
- خاقانی (غزلیات)/پشت پایی زد خرد را روی تو
- خاقانی (غزلیات)/پیش صبا نثار کنم جان شکوفهوار
- خاقانی (غزلیات)/پیش لب تو حلقه به گوشم بنفشهوار
- خاقانی (غزلیات)/تا بیش دل خراب داری
- خاقانی (غزلیات)/تا جهان است از جهان اهل وفائی برنخاست
- خاقانی (غزلیات)/تا جهان است از جهان اهل وفایی برنخاست
- خاقانی (غزلیات)/تا چند ستم رسیده باشم
- خاقانی (غزلیات)/تا حلقههای بهم برشکستهای
- خاقانی (غزلیات)/تا دل غم او دارد نتوان غم جان خوردن
- خاقانی (غزلیات)/تا لوح جفا درست کردی
- خاقانی (غزلیات)/تا مرا سودای تو خالی نگرداند ز من
- خاقانی (غزلیات)/تا مرا عشق یار غار افتاد
- خاقانی (غزلیات)/تا من پی آن زلف سرافکنده همی دارم
- خاقانی (غزلیات)/تاطرف کلاه برشکستی
- خاقانی (غزلیات)/تب دوشین در آن بت چون اثر کرد
- خاقانی (غزلیات)/تبها کشم از هجر تو شبهای جدائی
- خاقانی (غزلیات)/ترک خواهش کن و با راحت و آرام بخسب
- خاقانی (غزلیات)/ترک سن سن گوی توسن خوی سوسن بوی من
- خاقانی (غزلیات)/تعاطی الکاس من شان الصبوح
- خاقانی (غزلیات)/تو چه دانی که من از وفا چه نمودم به جای تو
- خاقانی (غزلیات)/تو را افتد که با ما سر برآری
- خاقانی (غزلیات)/تو را در دوستی رائی نمیبینم، نمیبینم
- خاقانی (غزلیات)/تو را نازی است اندر سر که عالم بر نمیتابد
- خاقانی (غزلیات)/تیره زلفا بادهی روشن کجاست
- خاقانی (غزلیات)/جام می تا خط بغداد ده ای یار مرا
- خاقانی (غزلیات)/جان از تنم برآید چون از درم درآئی
- خاقانی (غزلیات)/جان بخشمت آن ساعت کز لب شکرم بخشی
- خاقانی (غزلیات)/جانا ز سر مهر تو گشتن نتوانم
- خاقانی (غزلیات)/جانا لب تو پیشکش از ما چه ستاند
- خاقانی (غزلیات)/جو به جو عشقت شمار دم زدن بر من گرفت
- خاقانی (غزلیات)/چرا ننهم؟ نهم دل بر خیالت
- خاقانی (غزلیات)/چشم دارم که مرا از تو پیامی برسد
- خاقانی (غزلیات)/چشم ما بر دوخت عشق و پردهی ما بردرید
- خاقانی (غزلیات)/چو به خنده بازیابم اثر دهان تنگش
- خاقانی (غزلیات)/چو عمر رفته تو کس را به هیچ کار نیایی
- خاقانی (غزلیات)/چون تلخ سخن رانی تنگ شکرت خوانم
- خاقانی (غزلیات)/چون زلف یار گیرم دستم به یارب آید
- خاقانی (غزلیات)/چه آفتی تو که کمتر غم تو هجران است
- خاقانی (غزلیات)/چه روح افزا و راحت باری ای باد
- خاقانی (غزلیات)/چه کرد این بنده جز آزاد مردی
- خاقانی (غزلیات)/چه کردم کاستین بر من فشاندی
- خاقانی (غزلیات)/چه کردهام بجای تو که نیستم سزای تو
- خاقانی (غزلیات)/چه کردهام که مرا پایمال غم کردی
- خاقانی (غزلیات)/چه گویی ز لب دوست شکر وام توان خواست
- خاقانی (غزلیات)/چه نشینم که فتنه بر پای است
- خاقانی (غزلیات)/حاشا که مرا جز تو در دیده کسی باشد
- خاقانی (غزلیات)/حدیث توبه رها کن سبوی باده بیار
- خاقانی (غزلیات)/حصن جان ساز در جهان خلوت
- خاقانی (غزلیات)/خار غم تو گل طرب دارد
- خاقانی (غزلیات)/خاک بغداد در آب بصرم بایستی
- خاقانی (غزلیات)/خاک توام مرا چه خوری خون به دوستی
- خاقانی (غزلیات)/خاک شدم در تو را آب رخم چرا بری
- خاقانی (غزلیات)/خاکم که مرا منی نیابی
- خاقانی (غزلیات)/خاکی دلم به گرد وصالش کجا رسد
- خاقانی (غزلیات)/خاکی دلم که در لب آن نازنین گریخت
- خاقانی (غزلیات)/خرمی کان فلک دهد غم دان
- خاقانی (غزلیات)/خستهام نیک از بد ایام خویش
- خاقانی (غزلیات)/خطی بر سوسن از عنبر کشیدی
- خاقانی (غزلیات)/خود لطف بود چندان ای جان که تو داری
- خاقانی (غزلیات)/خوش خوش از عشق تو جانی میکنم
- خاقانی (غزلیات)/خوش خوش خرامان میروی، ای شاه خوبان تا کجا
- خاقانی (غزلیات)/خون دلم مخور که غمان تو میخورم
- خاقانی (غزلیات)/خونریزی و نندیشی، عیار چنین خوشتر
- خاقانی (غزلیات)/خوی او از خامکاری کم نکرد
- خاقانی (غزلیات)/خه که دگر باره دل، درد تو در برگرفت
- خاقانی (غزلیات)/خیال روی توام غمگسار و روی تو نه
- خاقانی (غزلیات)/خیز تا رخت دل براندازیم
- خاقانی (غزلیات)/خیز و به ایام گل بادهی گلگون بیار
- خاقانی (غزلیات)/دارم سر آنکه سر برآرم
- خاقانی (غزلیات)/داور جانی، پس این فریاد جان چون نشنوی
- خاقانی (غزلیات)/در این عهد از وفا بوئی نمانده است
- خاقانی (غزلیات)/در جهان هیچ سینه بیغم نیست
- خاقانی (غزلیات)/در خوشاب را لبت سخت خوش آب میدهد
- خاقانی (غزلیات)/در دستت اوفتادم چون مرغ پر بریده