خاقانی (غزلیات)/در دستت اوفتادم چون مرغ پر بریده
ظاهر
| در دستت اوفتادم چون مرغ پر بریده | در پیشت ایستادم چون شمع سر بریده | |||||
| چشم از تو می بدزدم پیش رقیب گویی | چشم بدم که ماندم از تو نظر بریده | |||||
| از تیغ بیوفایی بینی چو برنشینی | حلق هزار خلقی بر رهگذر بریده | |||||
| دیدی که تیر غازی مویی چگونه برد | ای تو میان جانم زان زارتر بریده | |||||
| پیمان مهر بسته هم در زمان شکسته | پیوند وصل داده هم بر اثر بریده | |||||
| جان من از خیالت در عالم وصالت | هردم هزار منزل راه خطر بریده | |||||
| در سایهی رکابت دلها ببین فتاده | بر پایهی سریرت سرها نگر بریده | |||||
| خاقانی از هوایت در حلقهی ملامت | زنجیرها گسسته وز یکدگر بریده | |||||