خاقانی (غزلیات)/باز از نوای دلبری سازی دگرگون میزنی
ظاهر
باز از نوای دلبری سازی دگرگون میزنی | دیر است تا در پردهای از پرده بیرون میزنی | |||||
تا مهره وامالیدهای کژ باختن بگزیدهای | نقشی که در کف دیدهای نه کم نه افزون میزنی | |||||
آه از دل پر خون من زین درد روز افزون من | هر شب برای خون من رای شبیخون میزنی | |||||
خاقانی از چشم و زبان شد پیش تو گوهرفشان | تو عمر او را هر زمان کیسه به صابون میزنی |