خاقانی (غزلیات)/چه کرد این بنده جز آزاد مردی
ظاهر
چه کرد این بنده جز آزاد مردی | که گرد خاطر او برنگردی | |||||
بدل گفتی نخواهم جست، جستی | جفا گفتی نخواهم کرد، کردی | |||||
همه بر حرف هجران داری انگشت | چه باشد این ورق را در نوردی | |||||
دل من مست توست او را میفکن | که مستان را فکندن نیست مردی | |||||
کجا یارم که با تو باز کوشم | که تو با رستم ای جان هم نبردی | |||||
چه سود ار من رسم در گرد اسبت | که تو صد ساله ره ز آن سوی گردی | |||||
برای آنکه نقش تو نگارند | دل خاقانی آمد لاجوری |