خاقانی (غزلیات)/پیش صبا نثار کنم جان شکوفهوار
ظاهر
پیش صبا نثار کنم جان شکوفهوار | کو عقد عنبرین که شکوفه کند نثار | |||||
ای مرد با شکوفه چه سازم طریق انس | این بس مرا که دیدهی من شد شکوفهبار | |||||
جانم شکوفهوار شکافان شد از هوس | چون حجلهی شکوفه برانداخت نوبهار | |||||
هر شب که پر شکوفه شود روی آسمان | در چشم من شکوفهوش آید خیال یار | |||||
شاخ شکوفهدار امیدم شکسته شد | چون از شکوفه قبهی نو بست شاخسار | |||||
کو آن شکوفهی طرب و میوهی دلم | اکنون که پر طلسم شکوفه است میوهدار | |||||
چون زان شکوفه عارض امید به نبود | امید من بمرد به طفلی شکوفهوار | |||||
هست از شکوفه نغزتر و شوخ دیدهتر | خاقانی از شکوفه امید بهی مدار |