خاقانی (قطعات)
ظاهر
- ای فتی فتوی غدرت ندهم
- صاحبا نو به نو تحیت من
- شاها معظما ملک الشرق خسروا
- سلام من که رساند به پهلوان جهان
- دوش آن زمان که چشمهی زراب آسمان
- گفتم ای دل بهر دربان جلال
- قطب سپهر رفعت یعنی رکاب شاه
- ضمانش کرد به صد سال عمر و مهر نهاد
- من که خاقانیم آزاد دلم
- بترس از بد خلق خاقانیا
- همه کارم ز دور آسمانی
- من که خاقانیم به منت شاه
- خاقانیا به جاه مشو غره غمروار
- شاکرم از عزلتی که فاقه و فقر است
- دوست دشمن گشت و دشمن دوست شد خاقانیا
- خاقانی بلند سخن در جهان منم
- خاقانیا ز دل سبکی سر گران مباش
- خاقانیا به دولت ایام دل منه
- سیزده جنس نهاده است نبی
- ایام نظام ممالک قوام روی زمین
- کسرای عهد بین که در ایوان نو نشست
- هم چنین فرد باش خاقانی
- من که خاقانیم عزیز حقم
- حبذا قصر شمسهی ملکات
- دی جدل با معطلی کردم
- آب حیوان مجوی خاقانی
- مشو خاقانیا مغرور دولت
- دریغ میوهی عمرم رشید کز سر پای
- خاقانی آن کسان که طریق تو میروند
- گر نشستی ورای خاقانی
- پیش بین دختر نو آمد من
- خاقانیا جوانی و امن و کفاف هست
- کو آنکه نقد او به ترازوی هفت چرخ
- نسبت از علم گیر خاقانی
- سرفکنده شدم چو دختر زاد
- خواجه اسعد چو می خورد پیوست
- نه معن زائده دانم نه حاتم طایی
- ای همه نیستها به صنع تو هست
- نظیر سعد اکبر میرگشتاسب
- هان ای زمانه دولت شاه اخستان نگر
- ای شاه بانوی ایران به هفت جد
- مدار ملک جهان بر مجاهد الدین است
- شهر زوری گدا بود خاصه
- از بدان نیک ترس خاقانی
- جهان را آه آه از دل برآمد
- شاخ دولت به نزد خاقانی
- مادرم کرد وقت نزع، دعا
- ولینعمتم کیست خاقان اعظم
- زخم بر دل رسید خاقانی
- ای که هر دم ز تبت خلقت
- میر چون هفت بیت من خوانده است
- میر کشور گشای رکن الدین
- خاقانیا عروس صفا را به دست فقر
- آه و دردا که شبیخون اجل
- خاقانیا به سوک خراسان سیاه پوش
- های خاقانی تو را جای شکر ریز است و شکر
- از افق ملکت ار ستاره فرو شد
- ای شفیع صد هزار امت چو خاقانی به حشر
- ای تاجدار خسرو مغرب که شاه چرخ
- خبر برآمد کان آفتاب شرع فرو شد
- وقت مردن رشید را گفتم
- بهشت صدرا تا دولت تو در دربست
- از مرگ براهیم که علامهی دین بود
- در عجم کیست کو چو طفل عرب
- خاقانی ار زبان ز سخن بست حق اوست
- اقضیالقضاة عمر عبد العزیز راست
- با آینهی ضمیر مخدوم
- دوات من ز برون جدول و درون دریاست
- خاک بر سر پاش خاقانی و در خون خسب از آنک
- امام ملت چارم که آسمان ششم
- چون زمان، عهد سنایی درنوشت
- رفت آنکه فیلسوف جهان بود و بر جهان
- شنودهای دم خاقانی از مدیح کسان
- نیک بد رایی با خلق جهان
- سلاطین نژادا خلیفه پناها
- یکی دو زایند آبستنان مادر طبع
- علم دین کیمیاست خاقانی
- ای خواجه حساب عمر برگیر
- جهان پیمانه را ماند به عینه
- چون من خطر زدم به فراق از پی وحید
- ای ریزهی روزی تو بوده
- کسی که از پس احمد روا بود مرسل
- گنج فضائل افضل ساوی شناس و بس
- جان عطارد از تپش خاطر وحید
- جمال صفاهان نظام دوم
- دل درد زده است از غم زنهار نگه دارش
- این گربه چشمک این سگک غوری غرک
- خسروا خاقانی عذرا سخن هندوی توست
- چو آسمان ورق عهد مقتفی بنوشت
- ای شده ... چپ سلطان
- دو گهر دان پیمبری و کرم
- با دلم چشم از نهان میگفت کز مرگ عماد
- دی فرد و خفته بخت سوی ارمن آمدم
- من که خاقانیم جفای وطن
- جمال شاه سخا بود و بود تاج سرم
- ز گفتهی تو بجوشید طبع خاقانی
- فرزند بمرد و مقتدا هم
- پسر داشتم چون بلند آفتابی
- در دهر سیه سپیدم افکند
- من این دو لفظ مثل سازم از کلام عوام
- این غر غرچه جغد دمن است
- رفیقا شناسی که من ز اهل شروان
- بخ بخ ار فاروق ثانی را کنم مدحت به جان
- بر درد دل دوا چه لود تا من آن کنم
- خواجه موشی است زیر بر به کمین
- هر که را من به مهر خواندم دوست
- دبیران را منم استاد و میران را منم قدوه
- قسم تو ریاست از ریاست
- زین کلک من که سحر طرازی است راستین
- خوان خسرو فلک مثال و در او
- عطسهی سحر حلال من فلکی بود
- زهی عقد فرهنگیان را میانه
- گنج عمری داشتی خاقانیا
- ای بلخیک سقط چه فرستی به شهر ما
- چون یوسف سپهر چهارم ز چاه دی
- افاق زیر خاتم خوارزم شاهی است
- آب شهوت مریز خاقانی
- ای باغ داد و بیضهی بغداد مرحبا
- شاعر مفلق منم، خوان معانی مراست
- اهل دلی ز اهل روزگار نیابی
- چشمهی خون ز دلم شیفتهتر کس را نی
- به تعریض گفتی که خاقانیا
- ای جهان داوری که دوران را
- گویند کز تبی ملک الشرق درگذشت
- چراغ کیان کشته شد کاش من
- رضیت بما قسم الله لی
- رشیدکا ز تهی مغزی و سبک خردی
- ای ظلم تو مخرب ملک یزیدیان
- اهل بغداد را زنان بینی