خاقانی (قطعات)/مشو خاقانیا مغرور دولت
ظاهر
مشو خاقانیا مغرور دولت | که دولت سایهی ناپایدار است | |||||
به دولت هر که شد غره چنان دان | که میدانش آتش و او نیسوار است | |||||
چو صبح است اول و چون گل به آخر | که این کم عمر آن اندک قرار است | |||||
به رنگی کز خم نیلی فلک خاست | مشو خرم که رنگ سوگوار است | |||||
در آن منگر که نیل او سراب است | که خود نیلش سراب عمر خوار است | |||||
بسا دولت که محنت زادهی اوست | که خاکستر ز آتش یادگار است | |||||
بسا محنت که دولت، آخر اوست | که دی مه را نتیجه نوبهار است | |||||
سر دولت غرور است و میان لهو | به پایانش زوال روزگار است | |||||
به می ماند که می فسق است ز اول | میانه مستی و آخر خمار است |