خاقانی (قطعات)/زهی عقد فرهنگیان را میانه
ظاهر
زهی عقد فرهنگیان را میانه | میان پیشت اصحاب فرهنگ بسته | |||||
علی رغم خورشید دست ضمیرت | حلی بر جبین شباهنگ بسته | |||||
چنان جادوی بخل را بسته جودت | که جادو زبان را به نیرنگ بسته | |||||
کفت عیسیآسا به اعجاز همت | تب آز را پیش از آهنگ بسته | |||||
دلت گوهر راز حق راست حقه | درون بس فراخ و سرش تنگ بسته | |||||
سراید نوای مدیح تو زهره | ببین گیسوی زلف در چنگ بسته | |||||
فلک چنگ پشت است و ساعات رگها | که رگ بیستوچار است بر چنگ بسته | |||||
فرستادمت اسب و دستار و جبه | ز مه طوق بر اسب شبرنگ بسته | |||||
سپید است دستار لیکن مذهب | سیاه است جبه ولی رنگ بسته | |||||
به دستار و جبه خجل سارم از تو | در عفو مگذار چون سنگ بسته | |||||
مسیح آیتی من سلیمانت کردم | که بادی فرستادمت تنگ بسته |