خاقانی (قطعات)/دی فرد و خفته بخت سوی ارمن آمدم
ظاهر
دی فرد و خفته بخت سوی ارمن آمدم | امروز جفت نعمت بسیار میروم | |||||
دیدم دو بحر، بحر ایادی و بحر آب | من زین دو بحر شاکر آثار میروم | |||||
لب تشنه آمدم به لب بحر شور لیک | سیراب بحر عذب صدفدار میروم | |||||
گر خشکسال بخل جهان را گرفت، من | غرق سحاب جود گهر بار میروم | |||||
یعنی ز صبح صادق انعام شمس دین | از شرم سرخ روی و شفقوار میروم | |||||
در گوش گاو خفتهام از امن کز عطاش | با گنج گاو و دولت بیدار میروم | |||||
کاس کرم دهد به من و من ز خرمی | سرمست کاس از دل هشیار میروم | |||||
کس مرغ را که داشت به پروار ندهد آب | من مرغوار ز آب به پروار میروم | |||||
نزد رئس چون الف کوفی آمدم | چون دال سرفکنده خجل سار میروم | |||||
بر عین غین گشته ز خجلت ز عین مال | چون حرف غین بین که گرانبار میروم | |||||
از پیش این رئیس نکوکار پاک زاد | افکنده سر، چو خائن بدکار میروم |