خاقانی (قطعات)/هم چنین فرد باش خاقانی
ظاهر
هم چنین فرد باش خاقانی | کفتاب این چنین دل افروز است | |||||
چه کنی غمزهی کمانکش یار | که به تیر جفا جگر دوز است | |||||
یار، مویت سپید دید گریخت | که به دزدی دل نوآموز است | |||||
آری از صبح دزد بگریزد | کز پی جان سلامت اندوز است | |||||
بر سرت جای جای موی سپید | نه ز غدرسپهر کینتوز است | |||||
سایبان است بر تو بخت سپید | آن سپیدی بخت دلسوز است | |||||
گرچه مویت سپید شد بیوقت | سال عمرت هنور نوروز است | |||||
تنگ دل چون شوی ز موی سپید | که در افزای عمرت امروز است | |||||
شب کوته که صبح زود دمد | نه نشان از درازی روز است | |||||
تو جهان خور چو نوح مشکن از آنک | سام بر خیل حام پیروز است | |||||
طعن نادان نصیحت داناست | زدن یوزه عبرت یوز است | |||||
نام بردار شرق و غرب تویی | که حدیثت چو غیب مرموز است |