خاقانی (قطعات)/بترس از بد خلق خاقانیا
ظاهر
بترس از بد خلق خاقانیا | ولیکن ز بد ده امان خلق را | |||||
وفا طبع گردان و ایمن مباش | ز غدری که طبع است آن خلق را | |||||
دروغی مران بر زبان و مدان | که صدقی بود بر زبان خلق را | |||||
در افعال خلق آشکارا شود | قضایی که آید نهان خلق را | |||||
هم از خلق سر بزرند از زمین | بدی کاید از آسمان خلق را | |||||
بد خلق هرچت فزونتر رسد | نکوئی فزونتر رسان خلق را | |||||
همه دوستی ورز با خلق لیک | به دل دشمن خویش دان خلق را | |||||
ما غم کس نخوردهایم مگر | که دگر کس نمیخورد غم ما | |||||
ما غم دیگران بسی خوردیم | دیگری نیز بشکرد غم ما | |||||
نظام دولت بهرامیان رشید الدین | فلک توئی و زمین ما و ذره نامهی ما | |||||
به نامه خواستم ابرام داد عقلم گفت | که ذره سوی فلک میفرستی اینت خطا | |||||
کبوتر حرم آمد ز کعبهی سعدا | بشاره داد چو دلالهی عروس سبا | |||||
چو هدهدی که سحر خاست بر سلیمانوار | مبشر دم صبح آمد و برید صبا |