رده:مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن
ظاهر
- وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن
- بحر: مجتث مثمن مخبون محذوف
صفحهها در ردهٔ «مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن»
۶۳ صفحۀ زیر در این رده هستند؛ این رده در کل ۶۳ صفحه دارد.
د
ک
- کلیات سعدی/غزلیات/از این تعلق بیهوده تا به من چه رسد
- کلیات سعدی/غزلیات/اگر تو برشکنی دوستان سلام کنند
- کلیات سعدی/غزلیات/اگر تو برفکنی در میان شهر نقاب
- کلیات سعدی/غزلیات/اگر تو فارغی از حال دوستان یارا
- کلیات سعدی/غزلیات/اگر مراد تو ای دوست بی مرادی ماست
- کلیات سعدی/غزلیات/بتا هلاک شود دوست در محبت دوست
- کلیات سعدی/غزلیات/به بوی آن که شبی در حرم بیاسایند
- کلیات سعدی/غزلیات/به حسن دلبر من هیچ در نمیباید
- کلیات سعدی/غزلیات/به کوی لاله رخان هر که عشقباز آید
- کلیات سعدی/غزلیات/بیا بیا که مرا با تو ماجرایی هست
- کلیات سعدی/غزلیات/تفاوتی نکند قدر پادشایی را
- کلیات سعدی/غزلیات/تو آن نهای که دل از صحبت تو برگیرند
- کلیات سعدی/غزلیات/تو را ز حال پریشان ما چه غم دارد
- کلیات سعدی/غزلیات/تو را سریست که با ما فرو نمیآید
- کلیات سعدی/غزلیات/تو را سماع نباشد که سوز عشق نبود
- کلیات سعدی/غزلیات/توانگران که به جنب سرای درویشند
- کلیات سعدی/غزلیات/چنان به موی تو آشفتهام به بوی تو مست
- کلیات سعدی/غزلیات/چو ابر زلف تو پیرامن قمر میگشت
- کلیات سعدی/غزلیات/چو ترک دلبر من شاهدی به شنگی نیست
- کلیات سعدی/غزلیات/چو نیست راه برون آمدن ز میدانت
- کلیات سعدی/غزلیات/چه فتنه بود که حسن تو در جهان انداخت
- کلیات سعدی/غزلیات/حدیث عشق به طومار در نمیگنجد
- کلیات سعدی/غزلیات/خیال روی توام دوش در نظر میگشت
- کلیات سعدی/غزلیات/درخت غنچه برآورد و بلبلان مستند
- کلیات سعدی/غزلیات/دلم خیال تو را ره نمای میداند
- کلیات سعدی/غزلیات/دلم دل از هوس یار بر نمیگیرد
- کلیات سعدی/غزلیات/دلی که دید که پیرامن خطر میگشت
- کلیات سعدی/غزلیات/دلی که عاشق و صابر بود مگر سنگست
- کلیات سعدی/غزلیات/دو چشم مست تو کز خواب صبح برخیزند
- کلیات سعدی/غزلیات/روندگان مقیم از بلا بپرهیزند
- کلیات سعدی/غزلیات/ز حد گذشت جدایی میان ما ای دوست
- کلیات سعدی/غزلیات/ز من مپرس که در دست او دلت چونست
- کلیات سعدی/غزلیات/ز هر چه هست گزیرست و ناگزیر از دوست
- کلیات سعدی/غزلیات/زهی رفیق که با چون تو سروبالاییست
- کلیات سعدی/غزلیات/سفر دراز نباشد به پای طالب دوست
- کلیات سعدی/غزلیات/شب فراق که داند که تا سحر چندست
- کلیات سعدی/غزلیات/شب فراق نخواهم دواج دیبا را
- کلیات سعدی/غزلیات/فراق را دلی از سنگ سختتر باید
- کلیات سعدی/غزلیات/کدام چاره سگالم که با تو درگیرد
- کلیات سعدی/غزلیات/کس این کند که دل از یار خویش بردارد
- کلیات سعدی/غزلیات/کس این کند که ز یار و دیار برگردد
- کلیات سعدی/غزلیات/کسی به عیب من از خویشتن نپردازد
- کلیات سعدی/غزلیات/کسی که روی تو بیند نگه به کس نکند
- کلیات سعدی/غزلیات/کسی که روی تو دیدست حال من داند
- کلیات سعدی/غزلیات/کمان سخت که داد آن لطیف بازو را
- کلیات سعدی/غزلیات/که برگذشت که بوی عبیر میآید
- کلیات سعدی/غزلیات/که میرود به شفاعت که دوست بازآرد
- کلیات سعدی/غزلیات/گر آن مراد شبی در کنار ما باشد
- کلیات سعدی/غزلیات/گر از جفای تو روزی دلم بیازارد
- کلیات سعدی/غزلیات/مرا از آن چه که بیرون شهر صحراییست
- کلیات سعدی/غزلیات/مرا به عاقبت این شوخ سیمتن بکشد
- کلیات سعدی/غزلیات/مرا تو غایت مقصودی از جهان ای دوست
- کلیات سعدی/غزلیات/مرا چو آرزوی روی آن نگار آید
- کلیات سعدی/غزلیات/مرو به خواب که خوابت ز چشم برباید
- کلیات سعدی/غزلیات/معلمت همه شوخی و دلبری آموخت
- کلیات سعدی/غزلیات/مگر نسیم سحر بوی زلف یار منست
- کلیات سعدی/غزلیات/مگر نسیم سحر بوی یار من دارد
- کلیات سعدی/غزلیات/نه آن شبست که کس در میان ما گنجد
- کلیات سعدی/غزلیات/هزار سختی اگر بر من آید آسانست