دیوان حافظ/صبا به لطف بگو آن غزال رعنا را
ظاهر
| ۴ | صبا بلطف بگو آن غزال رعنا را | که سر بکوه و بیابان تو دادهٔ ما را | ۷ | |||
| شکرفروش که عمرش دراز باد چرا | تفقّدی نکند طوطی شکرخا را | |||||
| غرور حسنت اجازت مگر نداد ای گل | که پرسشی نکنی عندلیب شیدا را | |||||
| بخلق و لطف توان کرد صید اهل نظر | ببند و دام نگیرند مرغ دانا را | |||||
| ندانم از چه سبب رنگ آشنائی نیست | سهی قدان سیه چشم ماه سیما را | |||||
| چو با حبیب نشینی و باده پیمائی | بیاد دار محبّان بادپیما را | |||||
| جز این قدر نتوان گفت در جمال تو عیب | که وضع مهر و وفا نیست روی زیبا را | |||||
| در آسمان نه عجب گر بگفتهٔ حافظ | ||||||
| سرود زهره برقص آورد مسیحا را | ||||||