دیوان حافظ/اگر چه عرض هنر پیش یار بیادبیست
ظاهر
| ۶۴ | اگرچه عرض هنر پیش یار بیادبیست | زبان خموش ولیکن دهان پر از عربیست | ۲۸ | |||
| پری نهفته رخ و دیو در کرشمهٔ حسن | بسوخت دیده ز حیرت که این چه بوالعجبیست | |||||
| درین چمن گل بیخار کس نچید آری | چراغ مصطفوی با شرار بولهبیست | |||||
| سبب مپرس که چرخ از چه سفله پرور شد | که کام بخشی او را بهانه بی سببیست | |||||
| به نیم جو نخرم طاق خانقاه و رباط | مرا که مصطبه ایوان و پای خم طنبیست | |||||
| جمال دختر رز نور چشم ماست مگر | که در نقاب زجاجی و پردهٔ عنبیست | |||||
| هزار عقل و ادب داشتم من ای خواجه | کنون که مست خرابم صلاح بیادبیست | |||||
| بیار می که چو حافظ هزارم استظهار | ||||||
| بگریهٔ سحری و نیاز نیم شبیست | ||||||