کلیات سعدی/غزلیات/دلم خیال تو را ره نمای میداند
ظاهر
< کلیات سعدی | غزلیات
۲۲۰– خ
دلم خیال ترا رهنمای میداند | جزین طریق ندانم خدای میداند | |||||
ز درد روبه عشقت چو شیر مینالم | اگر چه همچو سگم هرزه لای میداند | |||||
ز فرقت تو نمیدانم[۱] ایچ لذت عمر | بچشمهای کش دلربای میداند | |||||
بسی بگشت و غمت در دلم مقام گرفت | کجا رود که هم آنجای جای میداند | |||||
بحال سعدی بیچاره قهقهه چه زنی؟ | که چاره در غم تو های های میداند |
- ↑ نمیداند.