رده:منطقالعشاق اوحدی مراغهای
ظاهر
صفحهها در ردهٔ «منطقالعشاق اوحدی مراغهای»
۷۸ صفحۀ زیر در این رده هستند؛ این رده در کل ۷۸ صفحه دارد.
ا
- اوحدی مراغهای (منطق العشاق یا ده نامه)
- اوحدی مراغهای (منطق العشاق یا ده نامه)/از آن دلدار هر جایی چه خیزد؟
- اوحدی مراغهای (منطق العشاق یا ده نامه)/ازین گفتن، خدایا، شرم دارم
- اوحدی مراغهای (منطق العشاق یا ده نامه)/اگر با عقل داری آشنایی
- اوحدی مراغهای (منطق العشاق یا ده نامه)/اگر صد چون تومیرد غم ندارم
- اوحدی مراغهای (منطق العشاق یا ده نامه)/اگر نتوان به دیر و زود کردن
- اوحدی مراغهای (منطق العشاق یا ده نامه)/بپرسیدند از محمود غازی:
- اوحدی مراغهای (منطق العشاق یا ده نامه)/بدان آتش رخ آوردند چون دود
- اوحدی مراغهای (منطق العشاق یا ده نامه)/برآرم دست تا رویت به غارت
- اوحدی مراغهای (منطق العشاق یا ده نامه)/برای او چه باشی اشک ریزان؟
- اوحدی مراغهای (منطق العشاق یا ده نامه)/برید دوست چون آورد نامه
- اوحدی مراغهای (منطق العشاق یا ده نامه)/بگویم با تو سر سینهی خویش
- اوحدی مراغهای (منطق العشاق یا ده نامه)/به بوی وصل بودم شادمانه
- اوحدی مراغهای (منطق العشاق یا ده نامه)/به خر گفتند: کیمخت از چه بستی؟
- اوحدی مراغهای (منطق العشاق یا ده نامه)/به دست قاصدی داد این حکایت
- اوحدی مراغهای (منطق العشاق یا ده نامه)/به زودی قاصدی این نامه چون باد
- اوحدی مراغهای (منطق العشاق یا ده نامه)/به قدر حسن خوبان دلفروزند
- اوحدی مراغهای (منطق العشاق یا ده نامه)/به گل گفتند: بلبل بس حقیرست
- اوحدی مراغهای (منطق العشاق یا ده نامه)/به نام آنکه ما را نام بخشید
- اوحدی مراغهای (منطق العشاق یا ده نامه)/پری، با آنکه واقف میشد از دوست
- اوحدی مراغهای (منطق العشاق یا ده نامه)/تو از من چون به زودی سیر گشتی
- اوحدی مراغهای (منطق العشاق یا ده نامه)/تو ای مهجور سر گردان، کدامی؟
- اوحدی مراغهای (منطق العشاق یا ده نامه)/تومینالی و کس را زان خبر نه
- اوحدی مراغهای (منطق العشاق یا ده نامه)/جوانی خار کن بر خار میخفت
- اوحدی مراغهای (منطق العشاق یا ده نامه)/جهان خالیست، من در گوشه زانم
- اوحدی مراغهای (منطق العشاق یا ده نامه)/چرا بر زورمندی تند گردی؟
- اوحدی مراغهای (منطق العشاق یا ده نامه)/چو آمد نامهی معشوق چالاک
- اوحدی مراغهای (منطق العشاق یا ده نامه)/چو آن شیرین سخن این نامه بر خواند
- اوحدی مراغهای (منطق العشاق یا ده نامه)/چو با من رای پیوندی نداری
- اوحدی مراغهای (منطق العشاق یا ده نامه)/چو بشنید این حدیث از هوش رفته
- اوحدی مراغهای (منطق العشاق یا ده نامه)/چو بشنید این سخن، بر زاری او
- اوحدی مراغهای (منطق العشاق یا ده نامه)/چو پیش عاشق آمد نامهی دوست
- اوحدی مراغهای (منطق العشاق یا ده نامه)/چو دید آن عاشق دلسوز خسته
- اوحدی مراغهای (منطق العشاق یا ده نامه)/چو گوش ماهرخ پر شد ز زاری
- اوحدی مراغهای (منطق العشاق یا ده نامه)/چه باک؟ امروز اگر ره دور باشد
- اوحدی مراغهای (منطق العشاق یا ده نامه)/چه خوش باشد! سخن در پرده گفتن
- اوحدی مراغهای (منطق العشاق یا ده نامه)/خبر دادند مجنون را که: لیلی
- اوحدی مراغهای (منطق العشاق یا ده نامه)/خداوندا، به ارواح بزرگان
- اوحدی مراغهای (منطق العشاق یا ده نامه)/در آن ایام کز من دور شد بخت
- اوحدی مراغهای (منطق العشاق یا ده نامه)/در آن مدت، که بود از محنت تب
- اوحدی مراغهای (منطق العشاق یا ده نامه)/دگر بار آن بت از خواری پشیمان
- اوحدی مراغهای (منطق العشاق یا ده نامه)/دگر بوی بهار آوردهای، باد
- اوحدی مراغهای (منطق العشاق یا ده نامه)/دگر نوبت، چو باد نوبهاری
- اوحدی مراغهای (منطق العشاق یا ده نامه)/دل آن ماه نیز این فکر میکرد
- اوحدی مراغهای (منطق العشاق یا ده نامه)/دل از ما بر گرفتی، یاد میدار
- اوحدی مراغهای (منطق العشاق یا ده نامه)/دل عاشق بدان فکرت چو برخاست
- اوحدی مراغهای (منطق العشاق یا ده نامه)/ز بهر آنکه ناچارست دیدن
- اوحدی مراغهای (منطق العشاق یا ده نامه)/ز جام عاشقی مستم دگر بار
- اوحدی مراغهای (منطق العشاق یا ده نامه)/ز چشم سوکوار اشکی چو باران
- اوحدی مراغهای (منطق العشاق یا ده نامه)/زهی، سودای من گم کرده نامت
- اوحدی مراغهای (منطق العشاق یا ده نامه)/زهی! از جام مهرت مست گشته
- اوحدی مراغهای (منطق العشاق یا ده نامه)/زهی! گرد جهان سر گشته از من
- اوحدی مراغهای (منطق العشاق یا ده نامه)/سبک خیز، ای نسیم نوبهاری
- اوحدی مراغهای (منطق العشاق یا ده نامه)/سمن بر تند شد از گفتن او
- اوحدی مراغهای (منطق العشاق یا ده نامه)/شبی پروانهای با شمع شد جفت
- اوحدی مراغهای (منطق العشاق یا ده نامه)/شنیدم حاجییی احرام بسته
- اوحدی مراغهای (منطق العشاق یا ده نامه)/شنیدم کز هوسناکان جوانی
- اوحدی مراغهای (منطق العشاق یا ده نامه)/ضرورت خود یقینست این و آن را
- اوحدی مراغهای (منطق العشاق یا ده نامه)/طبیبی با یکی از دردمندان
- اوحدی مراغهای (منطق العشاق یا ده نامه)/عنایتها توقع دارم از تو
- اوحدی مراغهای (منطق العشاق یا ده نامه)/غلامی میکنم تا زنده باشم
- اوحدی مراغهای (منطق العشاق یا ده نامه)/کسی فرهاد را گفتا: کزین سنگ
- اوحدی مراغهای (منطق العشاق یا ده نامه)/کسی کو آزمود، آنگاه پیوست
- اوحدی مراغهای (منطق العشاق یا ده نامه)/که روز غم بسر خواهد شد آخر
- اوحدی مراغهای (منطق العشاق یا ده نامه)/که یار بیوفا با مهر شد جفت
- اوحدی مراغهای (منطق العشاق یا ده نامه)/گدایی گشت با شهزادهای جفت
- اوحدی مراغهای (منطق العشاق یا ده نامه)/مرا جویی و از من دور مانی
- اوحدی مراغهای (منطق العشاق یا ده نامه)/مشو عاشق، که جانت را بسوزد
- اوحدی مراغهای (منطق العشاق یا ده نامه)/مگر با ما سر یاری نداری؟
- اوحدی مراغهای (منطق العشاق یا ده نامه)/نباید دوستان را دل شکستن
- اوحدی مراغهای (منطق العشاق یا ده نامه)/نخواهم با تو پیوستن به یاری
- اوحدی مراغهای (منطق العشاق یا ده نامه)/نخواهی گشت با وصلم هم آواز
- اوحدی مراغهای (منطق العشاق یا ده نامه)/نسیم باد نوروزی، چه داری؟
- اوحدی مراغهای (منطق العشاق یا ده نامه)/نشاید در تو پیوستن به یاری
- اوحدی مراغهای (منطق العشاق یا ده نامه)/نمییابم برت چندان مجالی
- اوحدی مراغهای (منطق العشاق یا ده نامه)/همان سنگین دل نامهربانم
- اوحدی مراغهای (منطق العشاق یا ده نامه)/همانا با منت یاری همین بود
- اوحدی مراغهای (منطق العشاق یا ده نامه)/همانا، دیگری داری، نگارا