اوحدی مراغه‌ای (منطق العشاق یا ده نامه)/برید دوست چون آورد نامه

از ویکی‌نبشته
  برید دوست چون آورد نامه درید آن عاشق از اندوه جامه  
  سلامی دید، دور از هر سلامت حدیثی سر به سر جنگ و ملامت  
  بدانست از سواد نامه‌ی دوست فراغ خاطر خود کامه‌ی دوست  
  به دل گفتا: بکن زین کار دندان جفا بر خود مکن چندین که چندان  
  دل آن بی‌وفا در بند ما نیست دگر بارش سر پیوند ما نیست