کلیات سعدی/مواعظ/غزلیات

از ویکی‌نبشته
پرش به ناوبری پرش به جستجو

غزلیات

مشتمل بر پند و اندرز که در غزلیات دیگر پراکنده است و در اینجا گرد آورده‌ایم

فهرست
 (جداگانه فهرست نشده)
  1. ثنا و حمد بی‌پایان خدا را
  2. ما قلم در سر کشیدیم اختیار خویش را
  3. ای که انکار کنی عالم درویشان را
  4. غافلند از زندگی مستان خواب
  5. دریغ صحبت دیرین و حق دید و شناخت
  6. ای یار ناگزیر که دل در هوای تست
  7. درد عشق از تندرستی خوشترست
  8. آن را که جای نیست همه شهر جای اوست
  9. آن به که چون منی نرسد در وصال دوست
  10. به جهان خرم از آنم که جهان خرم ازوست
  11. از جان برون نیامده جانانت آرزوست
  12. هر که هر بامداد پیش کسی است
  13. خوشتر از دوران عشق ایام نیست
  14. چون عیش گدایان به جهان سلطنتی نیست
  15. صبحدمی که برکنم دیده به روشناییت
  16. تن آدمی شریفست به جان آدمیت
  17. نادر از عالم توحید کسی برخیزد
  18. ذوق شراب انست وقتی اگر بباشد
  19. دنیی آن قدر ندارد که برو رشک برند
  20. نه هر چه جانورند آدمیتی دارند
  21. بیفکن خیمه تا محمل برانند
  22. اگر خدای نباشد ز بنده‌ای خشنود
  23. شرف نفس به جودست و کرامت به سجود
  24. بسیار سالها به سر خاک ما رود
  25. وقت آنست که ضعف آید و نیرو برود
  26. از صومعه رختم به خرابات برآرید
  27. تا بدین غایت که رفت از من نیامد هیچ کار
  28. ره به خرابات برد عابد پرهیزکار
  29. گناه کردن پنهان به از عبادت فاش
  30. گر مرا دنیا و نباشد خاکدانی گو مباش
  31. هر که با یار آشنا شد گو ز خود بیگانه باش
  32. صاحبا عمر عزیزست غنیمت دانش
  33. ای روبهک چرا ننشینی به جای خویش
  34. برخیز تا تفرج بستان کنیم و باغ
  35. عمرها در سینه پنهان داشتیم اسرار دل
  36. دوش در صحرای خلوت گوی تنهایی زدم
  37. بر سر آنم که پای صبر در دامن کشم
  38. در میان صومعه سالوس پر دعوی منم
  39. باد گلبوی سحر خوش می‌وزد خیز ای ندیم
  40. ما امید از طاعت و چشم از ثواب افکنده‌ایم
  41. ساقیا می ده که ما دردی کش میخانه‌ایم
  42. خرما نتوان خوردن ازین خار که کشتیم
  43. خداوندی چنین بخشنده داریم
  44. تو پس پرده و ما خون جگر می‌ریزیم
  45. برخیز تا به عهد امانت وفا کنیم
  46. برخیز تا طریق تکلف رها کنیم
  47. خلاف راستی باشد خلاف رای درویشان
  48. عشقبازی چیست سر در پای جانان باختن
  49. ای به باد هوس درافتاده
  50. آستین بر روی و نقشی در میان افکنده‌ای
  51. شبی در خرقه رندآسا گذر کردم به میخانه
  52. چو کسی درآمد از پای و تو دستگاه داری
  53. یارب از ما چه فلاح آید اگر تو نپذیری
  54. هر روز باد می‌برد از بوستان گلی
  55. ای صوفی سرگردان در بند نکونامی
  56. پاکیزه روی را که بود پاکدامنی
  57. اگر لذت ترک لذت بدانی
  58. یاری آنست که زهر از قبلش نوش کنی
  59. مبارک ساعتی باشد که با منظور بنشینی