پرش به محتوا

کلیات سعدی/مواعظ/صاحبا عمر عزیزست غنیمت دانش

از ویکی‌نبشته

۳۲ – ق

  صاحبا عمر عزیزست غنیمت دانش گوی خیری که توانی ببر از میدانش  
  چیست دوران ریاست که فلک با همه قدر حاصل آنست که دایم نبود دورانش  
  آن خدایست تعالی ملک الملک قدیم که تغیر نکند ملکت جاویدانش  
  جای گریه‌ست برین عمر که چون غنچهٔ گل پنجروزست بقای دهن خندانش  
  دهنی شیر بکودک ندهد مادر دهر که دگرباره بخون در نبرد دندانش[۱]  
  مقبل امروز کند داروی درد دل ریش که پس از مرگ میسر نشود درمانش  
  هرکه دانه نفشاند بزمستان در خاک ناامیدی بود از دخل بتابستانش  
  گر عمارت کنی از بهر نشستن شاید ورنه از بهر گذشتن مکن آبادانش[۲]  
  دست در دامن مردان زن و اندیشه مدار هر که با نوح نشیند چه غم از طوفانش  
  معرفت داری و سرمایهٔ بازرگانی چه به از دولت باقی بده و بستانش  
  دولتت باد وگر از روی حقیقت برسی دولت آنست که محمود بود پایانش[۲]  
  خوی سعدیست نصیحت چه کند گر نکند مشک دارد نتواند که کند پنهانش  


  1. که میسر نشود ملکت جاویدانش.
  2. ۲٫۰ ۲٫۱ این بیت در غالب نسخ نیست.