کلیات سعدی/مواعظ/ای یار ناگزیر که دل در هوای تست
ظاهر
< کلیات سعدی | مواعظ
۶– ق
ای یار ناگزیر که دل در هوای تست | جان نیز اگر قبول کنی هم برای تست | |||||
غوغای عارفان و تمنای عاشقان | حرص بهشت نیست که شوق لقای تست | |||||
گر تاج میدهی[۱] غرض ما قبول تو[۲] | ور تیغ میزنی طلب ما رضای تست | |||||
گر بنده مینوازی و گر بنده میکشی[۳] | زجر و نواخت هرچه کنی رای رای تست | |||||
گر در کمند کافر و گر در دهان شیر | شادی بروزگار کسی کاشنای تست | |||||
هر جا که روی زندهدلی بر زمین تو | هر جا که دست غمزدهٔ بر دعای تست | |||||
تنها نه من بقید تو درماندهام اسیر | کز هر طرف شکستهدلی مبتلای تست | |||||
قومی هوای نعمت دنیا همی پزند[۴] | قومی هوای عقبی و، ما را هوای تست | |||||
قوت روان شیفتگان التفات تو | آرام جان زندهدلان مرحبای تست | |||||
گر ما مقصریم تو بسیار رحمتی[۵] | عذری که میرود بامید وفای تست | |||||
شاید که در حساب نیاید گناه ما | آنجا که فضل و رحمت بیمنتهای تست | |||||
کس را بقای دایم و عهد مقیم نیست | جاوید پادشاهی و دایم بقای تست | |||||
هر جا که پادشاهی و صدری و سروری | موقوف آستان در کبریای تست | |||||
سعدی ثنای تو نتواند بشرح گفت | خاموشی از ثنای تو حد ثنای تست |