کلیات سعدی/مواعظ/بسیار سالها به سر خاک ما رود
ظاهر
< کلیات سعدی | مواعظ
۲۴ – ط
بسیار سالها بسر خاک ما رود | کاین آب چشمه آید و باد صبا رود | |||||
این پنجروزه مهلت ایام آدمی | بر خاک دیگران بتکبر چرا رود؟ | |||||
ای دوست بر جنازهٔ دشمن چو بگذری | شادی مکن که با تو[۱] همین ماجرا رود | |||||
دامن کشان که میرود امروز بر زمین | فردا غبار کالبدش در هوا رود | |||||
خاکت در استخوان رود ای نفس شوخ چشم | مانند سرمهدان که درو توتیا رود | |||||
دنیا حریف سفله و معشوق بیوفاست | چون میرود هر اینه بگذار تا رود[۲] | |||||
اینست حال تن که تو بینی بزیر خاک | تا جان نازنین که برآید کجا رود | |||||
بر سایبان حسن عمل اعتماد نیست | سعدی مگر بسایهٔ لطف خدا رود | |||||
یارب مگیر بندهٔ مسکین و دست گیر | کز تو کرم برآید[۳] و بر ما خطا رود |