کلیات سعدی/مواعظ/عشقبازی چیست سر در پای جانان باختن
ظاهر
< کلیات سعدی | مواعظ
۴۸ – ب
عشقبازی چیست سر در پای جانان باختن | با سر اندر کوی دلبر[۱] عشق نتوان باختن | |||||
آتشم در جان گرفت از عود خلوت سوختن | توبه کارم توبه کار از عشق پنهان باختن | |||||
اسب در میدان رسوائی جهانم مردوار | بیش ازین در خانه نتوان گوی و چوگان باختن | |||||
پاکبازان طریقت را صفت دانی که چیست | بر بساط نرد درد[۲] اول ندب جان باختن | |||||
زاهدی بر باد الا، مال و منصب دادنست | عاشقی در ششدر لا، کفر و ایمان باختن[۳] | |||||
بر کفی جام شریعت بر کفی سندان عشق | هر هوسناکی نداند جام و سندان باختن | |||||
سعدیا شطرنج ره مردان خلوت[۴] باختند | رو تماشا کن که نتوانی چو ایشان باختن |