این برگ همسنجی شدهاست.
یج
دارم از زلف سیاهش گله چندان که مپرس | ۱۸۳ |
درد عشقی کشیدهام که مپرس | ۱۸۳ |
دلا رفیق سفر بخت نیکخواهت بس | ۱۸۲ |
گلعذاری ز گلستان جهان ما را بس | ۱۸۲ |
حرف ش ۲۰ غزل |
اگر رفیق شفیقی درست پیمان باش | ۱۸۵ |
ای همه شکل تو مطبوع و همه جای تو خوش | ۱۹۴ |
بازآی و دل تنگ مرا مونس جان باش | ۱۸۴ |
باغبان گر پنج روزی صحبت گل بایدش | ۱۸۷ |
ببرد از من قرار و طاقت و هوش | ۱۹۱ |
بدور لاله قدح گیر و بیریا میباش | ۱۸۵ |
چو بر شکست صبا زلف عنبر افشانش | ۱۸۹ |
خوشا شیراز و وضع بیمثالش | ۱۸۹ |
در عهد پادشاه خطابخش جرمپوش | ۱۹۳ |
دلم رمیده شد و غافلم من درویش | ۱۹۶ |
دوش با من گفت پنهان کاردانی تیزهوش | ۱۹۳ |
سحر ز هاتف غیبم رسید مژده بگوش | ۱۹۱ |
شراب تلخ میخواهم که مردافکن بود زورش | ۱۸۸ |
صوفی گلی بچین و مرقّع بخار بخش | ۱۸۶ |
فکر بلبل همه آنست که گل شد یارش | ۱۸۷ |
کنار آب و پای بید و طبع شعر و یاری خوش | ۱۹۵ |
ما آزمودهایم درین شهر بخت خویش | ۱۹۷ |
مجمع خوبی و لطفست عذار چو مهش | ۱۹۵ |
هاتفی از گوشهٔ میخانه دوش | ۱۹۳ |
یا رب این نوگل خندان که سپردی بمنش | ۱۹۰ |
حرف ع ۳ غزل |
بامدادان که ز خلوتگه کاخ ابداع | ۱۹۸ |
در وفای عشق تو مشهور خوبانم چو شمع | ۱۹۹ |