دیوان حافظ/ای همه شکل تو مطبوع و همه جای تو خوش
ظاهر
۲۸۷ | ای همه شکل تو مطبوع و همه جای تو خوش | دلم از عشوهٔ شیرین شکرخای تو خوش | ۲۸۷ | |||
همچو گلبرگ طری هست وجود تو لطیف | همچو سرو چمن خلد سراپای تو خوش | |||||
شیوه و ناز تو شیرین خط و خال تو ملیح | چشم و ابروی تو زیبا قد و بالای تو خوش | |||||
هم گلستان خیالم ز تو پرنقش و نگار | هم مشام دلم از زلف سمن سای تو خوش | |||||
در ره عشق که از سیل بلا[۱] نیست گذار | کردهام خاطر خود را بتمنّای[۲] تو خوش | |||||
شکر چشم تو چگویم که بدان بیماری | میکند درد مرا از رخ زیبای تو خوش | |||||
در بیابان طلب گر چه ز هر سو خطریست | ||||||
میرود حافظ بیدل بتولّای تو خوش |