نتایج جستجو

مراغه‌ای (غزلیات) از اوحدی مراغه‌ای (عیب من نیست که: در عشق تو تیمار کشم) 10723اوحدی مراغه‌ای (غزلیات) — (عیب من نیست که: در عشق تو تیمار کشم)اوحدی مراغه‌ای...

انوری (غزلیات) از انوری (بازماندم در غم و تیمار او تدبیر چیست) 18179انوری (غزلیات) — (بازماندم در غم و تیمار او تدبیر چیست)انوری...

انوری (غزلیات) از انوری (تا کار مرا وصل تو تیمار ندارد) 18211انوری (غزلیات) — (تا کار مرا وصل تو تیمار ندارد)انوری...

نظامی (اقبال نامه) از نظامی (مغنی بدان ساز تیمار سوز) 17554نظامی (اقبال نامه) — (مغنی بدان ساز تیمار سوز)نظامی...

سنایی غزنوی (غزلیات) از سنایی غزنوی (ساقیا دل شد پر از تیمار پر کن جام را) 15551سنایی غزنوی (غزلیات) — (ساقیا دل شد پر از تیمار پر کن جام را)سنایی غزنوی...

مولوی (اندرز کردن صوفی خادم را در تیمار داشت بهیمه و لا حول خادم) 2875دفتر دوم مثنوی — (اندرز کردن صوفی خادم را در تیمار داشت بهیمه و لا حول خادم)مولوی...

نیشابوری از عمر خیام تصحیح محمدعلی فروغی و قاسم غنی از بودنی ایدوست چه داری تیمار 62683رباعیات حکیم خیام نیشابوری — از بودنی ایدوست چه داری تیمارعمر خیام...

رباعیات خیام از عمر خیام تصحیح اسماعیل یکانی از بودنی ای مرد چه داری تیمار 61795رباعیات خیام — از بودنی ای مرد چه داری تیمارعمر خیام ۳۰۴ – ۲۲۷ کم ۱۵۰...

خود ساز گیر مغنی سماعی برانگیز گرم مغنی بیا چنگ را ساز کن مغنی بدان ساز تیمار سوز مغنی غنا را درآور به جوش مغنی بیار آن ره باستان ارسطوی روشندل هوشمند...

یکانی آن باده که روح ناب میخوانندش 61861رباعیات خیام — آن باده که روح ناب میخوانندشعمر خیام ۳۵۲ – ۲۶۸ حج – ۱۰۴ بو بو – زان روح که راح ناب. بو – تیمار....

هست حالم، از باد سحر پرس، که در صحبت او جان تیمار مرا، پیش تو پیغامی هست شام هجران تو را، خود سحری نیست پدید صبح امید مرا، همنفس شامی هست به فدای تن...

تو در خواب خوشی، احوال بیماران چه می‌دانی؟ تو در آسایشی، تیمار بیماری چه می‌دانی؟ نداری جز دل آزاری و ناز و دلبری کاری تو غمخواری و دلجویی و دلداری چه...

بازماندم در غم و تیمار او تدبیر چیست دل بی‌تو به صدهزار زاریست ماه چون چهره‌ی زیبای تو نیست از تو بریدن صنما روی نیست روی برگشتنم از روی تو نیست جانا دلم از...

کیست، که زنگار ندارد دریاب که افتاد، زناگه، به دیارت بیمار و غریب این دل و تیمار ندارد در چشم تو زهاد نمایند، که چشمت مست است و غم مردم هشیار ندارد دارم...

بودم بخدمت در حضورت روز و شب مینمودم ان زمان از دست و ایندم از زبان درد و تیمار غمم افزون بود در هر زمان زنکه از فقر و فلاکت آمدم اندر امان چون ولی نعمت...

گوهر خاک آلود توبه قمارباز بی‌پولی است 🞻 توبه گرگ مرگ است 🞻 توکل کن تا بیابی رستگاری تیری که از کمان برفت بر نمی‌گردد تیمار غریبان سبب ذکر جمیل است...

السلام زنده کردن استخوانها از عیسی علیه السلام اندرز کردن صوفی خادم را در تیمار داشت بهیمه و لا حول خادم حکایت مشورت کردن خدای تعالی در ایجاد خلق بسته شدن...

دل را هوای چشم تو بیمار می‌کند جان را امید وصل تو تیمار می‌کند طرار طره تو دلم برد عارضت رو وانهاده پشتی طرار می‌کند از بندگی قد تو شد کار سرو راست آزادی...

تحصیل را ساقیا دل شد پر از تیمار پر کن جام را ساقیا دانی که مخموریم در ده جام را من کیم کاندیشه‌ی تو هم نفس باشد مرا نیست بی دیدار تو در دل شکیبایی مرا...

در آبگینه ساده بیار آن می که حیات جاودانیست بخور از بودنی ای مرد چه داری تیمار از گردش روزگار بهری برگیر از هرچه خورد رند شراب اولیتر افلاک که جز غم نفزایند...