عطار (فیوصف حاله)
- کردی ای اعطار بر عالم نثار
- چون به نزغ افتاد آن دانای دین
- چون بمرد اسکندر اندر راه دین
- صوفیی را گفت آن پیر کهن
- راه بینی وقت پیچاپیچ مرگ
- پاک دینی گفت سی سال تمام
- چون بشد شبلی ازین جای خراب
- در رهی میرفت پیری راهبر
- بوسعید مهنه با مردان راه
- آن عزیزی گفت فردا ذوالجلال
- چون نظام الملک در نزع اوفتاد
- چون سلیمان کرد با چندان کمال
- بوسعید مهنه در حمام بود