کلیات سعدی/بوستان/باب پنجم
ظاهر
< کلیات سعدی | بوستان
باب پنجم
در رضا
فهرست
(جداگانه فهرست نشده)- شبی زیت فکرت همی سوختم
- مرا در سپاهان یکی یار بود
- یکی آهنین پنجه در اردبیل
- شبی کردی از درد پهلو نخفت
- یکی روستایی سقط شد خرش
- شنیدم که دیناری از مفلسی
- فرو کوفت پیری پسر را به چوب
- بلند اختری نام او بختیار
- چنین گفت پیش زغن کرکسی
- چه خوش گفت شاگرد منسوج باف
- شتر بچه با مادر خویش گفت
- عبادت به اخلاص نیت نکوست
- شنیدم که نابالغی روزه داشت
- سیهکاری از نردبانی فتاد