نتایج جستجو

وحشی بافقی تصحیح حسین نخعی غزل (گهی از مهر یاد عاشق شیدا کند یا رب) 7168دیوان کامل وحشی بافقی — غزل (گهی از مهر یاد عاشق شیدا کند یا رب)وحشی بافقی ۳۰ ●...

فخرالدین عراقی (غزلیات) از فخرالدین عراقی (مقصود دل عاشق شیدا همه او دان) 9631فخرالدین عراقی (غزلیات) — (مقصود دل عاشق شیدا همه او دان)فخرالدین عراقی...

زحمت ما می‌دهی، زاهد تو را با ما چه کار عقل و دین و زهد را با عاشق شیدا چه کار؟ می‌خورد صوفی غم فردا و ما می‌خوریم مرد امروزیم، ما را با غم فردا چه کار؟...

وحشی بافقی (غزلیات) از وحشی بافقی (در راه عشق با دل شیدا فتاده‌ایم) 7437وحشی بافقی (غزلیات) — (در راه عشق با دل شیدا فتاده‌ایم)وحشی بافقی...

فروغی بسطامی (غزلیات) از فروغی بسطامی (هر دل شیدا که شد به روی تو مایل) 12495فروغی بسطامی (غزلیات) — (هر دل شیدا که شد به روی تو مایل)فروغی بسطامی...

بگذر ای غافل ز یاد این و آن مبتلای هجر یارم، الغیاث ای دوستان مقصود دل عاشق شیدا همه او دان در کف جور تو افتادم، تو دان رفت کار دل ز دست، اکنون تو دان...

بر دامن گل پای کشیده ست دراز غنچه ی شاهد رعنا همه غنج است ودلال بلبل عاشق شیدا همه شوق است ونیاز بوستان سفره پر برگ گل از هم بگشود بلبلان را به سر سفره...

خوردن شبها و گشت ماهتاب شد یار به اغیار دل آزار مصاحب گهی از مهر یاد عاشق شیدا کند یا رب مژده‌ی وصل توام ساخته بیتاب امشب ز شبهای دگر دارم تب غم بیشتر...

رباعیات خیام از عمر خیام تصحیح اسماعیل یکانی عاشق همه ساله مست و رسوا بادا 61194رباعیات خیام — عاشق همه ساله مست و رسوا باداعمر خیام ۷ –۲۰۰ حج...

دیوان شمس (غزلیات) از مولوی (اگر تو عاشق عشقی و عشق را جویا) 3887دیوان شمس (غزلیات) — (اگر تو عاشق عشقی و عشق را جویا)مولوی...

برادران پند دادن بزرگین را و تاب ناآوردن او آن پند را و در رمیدن او ازیشان شیدا و بی‌خود رفتن و خود را در بارگاه پادشاه انداختن بی‌دستوری خواستن لیک از فرط...

دفتر چهارم مثنوی از مولوی (قصد خیانت کردن عاشق و بانگ بر زدن معشوق بر وی) 3217دفتر چهارم مثنوی — (قصد خیانت کردن عاشق و بانگ بر زدن معشوق بر وی)مولوی...

نی‌دل را صفائی میرسد دل همان به که گرفتار هوائی باشد دوش عقلم هوس وصل تو شیدا میکرد دوش سلطان خیالش باز غوغا کرده بود جوق قلندرانیم در ما ریا نباشد میپزد...

بزم چون به کین تو غالب گمان شدم ز لطف و قهر او و در خندهای گریه آلودم من شیدا چرا از عقل و دین یک باره برگشتم ز دستت جیب گل پیراهنانرا چاک می‌بینم ما به...

توییم در بگشا ای صنم ای تو ترش کرده رو تا که بترسانیم پیشتر آ می لبا تا همه شیدا شویم بار دگر ذره وار رقص کنان آمدیم خوش سوی ما آ دمی ز آنچ که ما هم خوشیم...

توان نوری که از خورشید رخشان می‌شود حاصل ز خاک تیره می‌جویی زهی سر گشته شیدا ز نفس بد اگر نیکی طمع داری چنان باشد که از زاغ سیه داری طمع سر سبزی ببغا...

بچه‌ای دیدم زنار کمر کرده ای یک کرشمه‌ی تو صد خون حلال کرده ای ز سودای تو دل شیدا شده ای هر دهان ز یاد لبت پر عسل شده ای درس عشقت هر شبم تا روز تکرار آمده...

عشق خاک سر راهت شدم ای لعبت چالاک تا شکن زلف تو است سلسله جنبان دل هر دل شیدا که شد به روی تو مایل در عالم عشق تو کفر است و نه اسلام من خراب نگه نرگس شهلای...

شمع شبستان افکند ترکم از غمزه چو ناوک بکمان در فکند آنکه هرگز نظری با من شیدا نکند هیچکس نیست که وصل تو تمنا نکند جان وطن بر در جانان چه کند گر نکند گمان...

برادران پند دادن بزرگین را و تاب ناآوردن او آن پند را و در رمیدن او ازیشان شیدا و بی‌خود رفتن و خود را در بارگاه پادشاه انداختن بی‌دستوری خواستن لیک از فرط...