دیوان حافظ/ساقی به نور باده برافروز جام ما
ظاهر
۱۱ | ساقی بنور باده برافروز جام ما | مطرب بگو که کار جهان شد بکام ما | ۵ | |||
ما در پیاله عکس رخ یار دیدهایم | ای بیخبر ز لذّت شرب مدام ما | |||||
هرگز نمیرد آنکه دلش زندهشد بعشق | ثبت است بر جریدهٔ عالم دوام ما | |||||
چندان بود کرشمه و ناز سهی قدان | کاید بجلوه سرو صنوبرخرام ما | |||||
ای باد اگر بگلشن احباب بگذری | زنهار عرضهده برِ جانان پیام ما | |||||
گو نام ما ز یاد بعمدا چه میبری | خود آید آنکه یاد نیاری ز نام ما | |||||
مستی بچشم شاهد دلبند ما خوشست | زانرو سپردهاند بمستی زمام ما | |||||
ترسم که صرفهٔ نبرد روز بازخواست | نان حلال شیخ ز آب حرام ما | |||||
حافظ ز دیده دانهٔ اشکی همیفشان | باشد که مرغ وصل کند قصد دام ما | |||||
دریای اخضر فلک و کشتی هلال | ||||||
هستند غرق نعمت حاجی قوام ما |