دیوان بیدل دهلوی/غزلیات/جام امید نظرگاه خمار است اینجا
ظاهر
| جام امید نظرگاه خمار است اینجا | حلقهٔ دام تو خمیازه شکار است اینجا | |||||
| عیشها غیر تماشای زیانکاری نیست | درخور باختن رنگ بهار است اینجا | |||||
| عافیت میطلبی منتظر آفت باش | سر بالینطلبان تحفهٔ دار است اینجا | |||||
| فرصت برق و شرر با تو حسابی دارد | امتیازی که نفس در چه شمار است اینجا | |||||
| چه جگرها که به نومیدی حسرت بگداخت | فرصتی نیست وگرنه همه کار است اینجا | |||||
| پردهٔ هستی موهوم نوایی دارد | که حبابیم و نفس آینهدار است اینجا | |||||
| انجمن در بغل و ما همه بیرون دریم | بحر چندانکه زند موج کنار است اینجا | |||||
| عجز طاقت همه دم شاهد معدومی ماست | نفس سوخته یک شمع مزار است اینجا | |||||
| سجده هم از عرق شرم رهی پیش نبرد | از قدم تا به جبین آبلهزار است اینجا | |||||
| بیدل اجزی جهان پیکر بیتمثالیست | حیرت آینه با خویش دچار است اینجا | |||||