دیوان بیدل دهلوی/غزلیات/به مهر مادر گیتی مکش امید رنج اینجا
ظاهر
به مهر مادر گیتی مکش رنج امید اینجا | که خونها میخورد تا شیر میگردد سفید اینجا | |||||
مقیم نارسایی باش پیش از خاک گردیدن | که سعی هر دو عالم چون عرق خواهد چکید اینجا | |||||
محیط از جنبش هر قطره صد توفان جنون دارد | شکست رنگ امکان بود اگر یکدل تپید اینجا | |||||
گداز نیستی از انتظارم بر نمیآرد | ز خاکستر شدن گل میکند چشم سفید اینجا | |||||
ز ساز الفت آهنگ عدم در پردهٔ گوشم | نوایی میرسد کز بیخودی نتوان شنید اینجا | |||||
درین محنتسرا آیینهٔ اشک یتیمانم | که در بیدستوپایی هم مرا باید دوید اینجا | |||||
کباب خامسوز آتش حسرت دلی دارم | که هر جا بینوایی سوخت دودش سرکشید اینجا | |||||
نیاز سرکشان حسن آشوبی دگر دارد | کمینگاه تغافل شد اگر ابرو خمید اینجا | |||||
تپشهای نفس از پردهٔ تحقق میگوید | که تا از خود اثر داری نخواهی آرمید اینجا | |||||
بلندست آنقدرها آشیان عجز ما بیدل | که بیسعی شکست بال و پر نتوان رسید اینجا |