دیوان بیدل دهلوی/غزلیات/آبیار چمن رنگ سراب است اینجا

از ویکی‌نبشته
  آبیار چمن رنگ سراب است اینجا در گل خندهٔ تصویر گلاب است اینجا  
  وهم تا کی شمرد سال و مه فرصت‌کار شیشهٔ ساعت موهوم حباب‌است اینجا  
  چیست گردون هوس‌افزای خیالات عدم عالمی را به همین صفر حساب است اینجا  
  چه قدر شب رود از خود که کند گرد سحر موسفیدی عرق سعی شباب است اینجا  
  قد خم‌گشته نشان می‌دهد از وحشت عمر بر در خانه از آن حلقه رکاب است اینجا  
  عشق ز اول علم لغزش پا داشت بلند عذر مستان به لب موج شراب است اینجا  
  بوریا راحت مخمل به فراموشی داد صد جنون شور نیستان رگ خواب است اینجا  
  لذت داغ جگر حق فراموشی نیست قسمتی در نمک اشک کباب است اینجا  
  همه در سعی فنا پیشتر از یکدگریم با شرر سنگ گروتاز شتاب است اینجا  
  رستن از آفت امکا‌ن تهی از خود شدنست تو ز کشتی مگذر عالم آب است اینجا  
  زین همه علم و عمل قدر خموشی دریاب هر کجا بحث سئوالی‌ست جواب است اینجا  
  بیدل آن فتنه‌که توفان قیامت دارد غیردل نیست همین خانه خراب است اینجا