تاریخ نو/۴۲
مستحفظین به خدمت نایبالسلطنه بردند، مستحفظین را نایبالسلطنه تنبیه فرموده و یکی را گوش بریده و حاجی محمد حسن را نوازش فرمودند، این چند کلمه برای اظهار عدالت نایبالسلطنهٔ مرحوم نوشته شد.
ذکر رسیدن نوشتجات ظلالسلطان و اخبار آمدن حسنعلیمیرزا بر سر یزد و محاصرهٔ آن بلده در ایام توقف اردوی اوجان
اخبار متواتره از ظلالسلطان و آصفالدوله میرسید که شجاعالسلطنه حسنعلیمیرزا با لشکرهای انبوه بر سر یزد آمده و سیفالدولهمیرزا و عبد الرضاخان را محاصره نموده است. نایبالسلطنه از آنجایی که عبد الرضاخان خیانت دولتی کرده بود راضی بودند که کار او بالکلیه تباه شده به جزا و سزای خود رسیده باشد و این اخبار مکرر رسیده نایبالسلطنه در مقام تحقیق غرض ظلالسلطان و آصفالدوله برآمدند معلوم شد که غرض ایشان آن است که نایبالسلطنه در خدمت خاقان مغفور دفع و رفع عبد الرضاخان را متعهد شده و راضی نشوند که سیفالدولهمیرزا را که ظاهراً از طرف ظلالسلطان حاکم یزد است محصور شجاعالسلطنه بوده و در نزد عوام چنان جلوه کند که شجاعالسلطنه یزد را از دست ظلالسلطان گرفته است و این معنی نقصی است برای اسم نایبالسلطنه.
القصه چندان از این جوره نوشتجات نوشتند که نایبالسلطنه را رضا به این گفتگو نمودند و چون در ضمن این حرکت بسا امور بود که در پردهٔ غیب مستور بود و بایست ظاهر شود نایبالسلطنه را نیز تقدیر خداوندی رضا به این عزم نموده در خدمت خاقان مغفور مستدعی تفویض انجام خدمت نیز به عهدهٔ کارگزاران آذربایجان شدند و خاقان مغفور فرمایش فرموده بودند که حسنعلیمیرزا که به دفع عبد الرضاخان بر سر یزد آمده است اگر نایبالسلطنه دفع عبد الرضاخان را متقبل شوند بودن حسنعلیمیرزا در آنجا بیصورت خواهد بود.
خاقان مغفور جوابی به این اجمال فرمایش کرده بودند و چون امنای دولت نایبالسلطنه مصلحت در حرکت این لشکر از آذربایجان به سمت یزد دیده بودند و بایست تدارکات سفر اقلا سه ماه در جایی توقف نمایند تا به تدارک کوشند در این اوقات که از وبای آذربایجان متفرق شده از غلهٔ دیوانی چیزی در دست نمانده بود امنای دولت به فکر تعیین مکانی مناسب برای توقف دو سه ماهه افتادند، بعضی میگفتند در گروس باید نشست بعضی میگفتند به تبریز رفته مشغول به تدارک میشویم. این دعاگوی دولت شاهی به میرزا ابوالقاسم قائممقام و محمدخان امیر نظام اظهار کرد که اگر نایبالسلطنه به اردبیل تشریف فرما شوند دعاگوی دولت متعهد است که جمیع سویرسات لشکر را تا چهار ماه از عهده برآید و از آنجایی که اردبیل قریب به مملکت عراق است مصلحت آن است که از برای توقف آنجا معین شود، قائممقام و امیر نظام مصلحت دید را به خدمت نایبالسلطنه معروض داشتند و نایبالسلطنه این دعاگوی دولت شاهی را در آبگرم سراب احضار فرموده مرخص داشتند که به اردبیل رفته در تدارک امورات لازمه باشد و میرحسنخان طالش در همین منازل از اردو جدا شده بیاذن و اجازهٔ دولتی بهخانهٔ خود رفت و این دعاگوی دولت نیز به اردبیل رفته منتظر ورود نایبالسلطنه گردید و نایبالسلطنه نیز با پادشاه مرحوم و جمیع امیرزادگان وارد اردبیل شدند.
ذکر وقایعاتی که در اردبیل واقع شد و حرکت نایبالسلطنه با لشکر به طرف عراق
میرزا ابوالقاسم قائممقام پنجاه هزار تومان برای مصارف واجبهٔ لشکر ملاحظه نموده بود و یک دینار چنانکه از ابتدای دولت نایبالسلطنه به همین منوال دستتنگی بود در صندوقخانهٔ عامره نبود و نیز بدون این وجه ممکن نبود که اردو حرکت نماید نظر بر این به عزل حکام حکم صادر شده و پیشکشی برای حکومت هر ولایت معین شد که هر کس از چاکران و خدمتگزاران آن مبلغ را نقد تسلیم نماید حاکم آن ولایت باشد و عمده در این تقسیم پیشکش ارومیه و مراغه بود که هریک به ده هزار تومان مقرر شد و پنج هزار تومان ولایت خوی و پنج هزار تومان اردبیل و پانزده هزار تومان دیگر در مثل پیشکش حکومت مرند و ساوجبلاغ و امثال این ولایات جزء معین شده بود.