پرش به محتوا

تاریخ نو/۳۸

از ویکی‌نبشته

برآمدند و جمیع اهالی دارالخلافهٔ تهران از جماعت اناثیه سپر و شمشیر و چماق به دست گرفته به دولت سرای‌میرزای مجتهد جمع آمده در مقام عدم جریان حکم خاقان مغفور بودند و سه چهار روز این گفتگو طول کشید، بالاخره‌میرزای مجتهد به عزم زیارت عتبات عالیات از دارالخلافه تهران بیرون آمده و روانهٔ کربلای معلی گردیدند.

ذکر حرکت نایب‌السلطنه از تبریز به اوجان و اجتماع لشکر آذربایجان تا زمان معاودت به دارالسلطنهٔ تبریز و وقایعی که واقع شد

چون نایب‌السلطنه امیرزاده خسرومیرزا را به عذرخواهی روانهٔ دارالسلطنهٔ پترزبورگ ساخت و ایام بهار پیش آمد به مصلحت‌های دولتی عازم شدند که لشکر آذربایجان را که دو سال است به امور آنها رسیدگی نشده در چمن اوجان جمع نموده به جبر نقصان امورات آنها بپردازند، نظر به این مصلحت‌دید روانهٔ چمن اوجان شده به اجتماع لشکر نظام و غیر نظام فرمان دادند و پس از یک ماه توقف پنجاه عراده توپ با توپچیان نظام و چهارده فوج لشکر نظام در چمن اوجان حاضر شده تفنگ و لباس آنها را که سرانجام شده بود به ایشان داده آب رفته به جوی باز آمد و ایلچی انگلیس و مصلحت‌گزاری که از دولت روس در تبریز بود به اردو احضار شده در حضور آنها سان لشکر دیده می‌شد و روزنامهٔ لشکریان را برای امیرزاده خسرومیرزا به دارالسلطنهٔ پترزبورگ می‌فرستادند و در همین اوقات به صحابت آخوند ملا شریف شیروانی که از راه اسلامبول می‌خواست به زیارت‌خانهٔ کعبه مشرف شود نوشتجات دوستانه به خواندگار روم سلطان محمودخان نوشته فرستادند و سلطان محمود بعد از وصول آخوند ملا شریف او را وزیر مختار دولت ایران نامیده در اعزاز و احترام او سعی بسیار نموده چنان وانمود کرد که دولت علیهٔ ایران لشکر خود را در چمن اوجان جمع آورده به معاونت دولت روم اقدام خواهند کرد.

امپراطور اعظم از امیرزاده خسرومیرزا گله‌مندی فرستادن آخوند ملا شریف را به اسلامبول در این موقع کرد و امیرزاده خسرومیرزا حقیقت امر آخوند را معروض امپراطور نموده رفع غبار خاطر ایشان را نمودند و هم در اوقات توقف اردو در اوجان فرج‌اللّه‌خان شاهیسون اردبیلی حاجی بیرامقلی نامی را از توشمالان طایفهٔ شاهیسون به غرضی از اغراض به دست خود مقتول ساخته این دعاگوی دولت او را گرفته محبوس نمود و حقیقت را به نایب‌السلطنه عرض نمود. فرج‌اللّه‌خان قبل از رسیدن چاپار از محبس فرار و چاپار حکم احضار او را از طرف نایب‌السلطنه رسانید این دعاگوی دولت ثانیا حقیقت را معروض داشت و از این کیفیت میرزا نصر اللّه اردبیلی که کارگزار قراجه داغ و مشکین در خدمت پادشاه مرحوم بود مستحضر شده وراث حاجی بیرامقلی را اعلام نمود که فرار فرج‌اللّه‌خان را از محبس در خدمت نایب‌السلطنه مسند به این دعاگو نمایند.

نظر به عرض ایشان نایب‌السلطنه این دعاگوی دولت را از اردبیل به اوجان احضار فرمودند، پس از آستان‌بوسی این دعاگو را نظر به همان عرض که فرار فرج‌اللّه‌خان به استحضار این دعاگوی دولت است به قراولان درب‌خانهٔ مبارکه سپردند که قریب به چهار ساعت در قراول مانده شفعاء شفاعت نموده اذن مرخصی به منزل دادند و بعد از سه روز احضار فرموده حکما و حتما فرج‌اللّه‌خان را از این دعاگو خواستند و این دعاگو نیز از آنجا روانه شده غفلة بر سر فرج‌اللّه‌خان ریخته او را در جنگل‌های طالش و خلخال گیرانیده دوباره معاودت به خدمت نایب‌السلطنه نموده در محال میاندوآب و مرحمت آباد به اردو رسیده فرج‌اللّه‌خان محبوس شد.

این دعاگوی دولت نوازش یافته از آن اتهام بیرون آمد و از خدمت نایب‌السلطنه مرخص و روانهٔ اردبیل شد و در همین اوقات محمدحسین‌میرزای حشمت‌الدوله از طرف خاقان مغفور به اردوی مرحمت آباد رسید. چون خاقان مغفور حکم فرموده بودند که نایب‌السلطنه او را به ایالت کرمانشاهان نامزد فرماید به این سبب نایب‌السلطنه طهماسب‌میرزا برادر او را از کرمانشاهان معزول و محمد حسین‌میرزا را به ایالت کرمانشاهان منصوب فرمودند و او در آن ولایت تا ایام وفات خاقان مغفور مشغول به حکومت بود و هم در این اوقات میرزا محمد تقی آشتیانی را که از طرف نایب‌السلطنه وزیر همدان و در خدمت شاهزاده فرخ‌سیرمیرزا ملقب به نیرالدوله مشغول به خدمتگزاری بو میرزا ابوالقاسم قائم‌مقام به جهت عداوت سابقه که با او داشت و او را مخل به منصب خود می‌دانست و چنان‌که یک دو سال هم در ایام عزل میرزا ابوالقاسم کارگزار آذربایجان بود در خدمت نایب‌السلطنهٔ مرحوم متهم ساخته او را به بی اخلاصی و هواخواهی دیگران منسوب داشت و نایب‌السلطنه یحیی‌خان یوزباشی را با صد نفر غلام به گرفتن او روانه داشتند و حکم فرمودند که اگر از همدان گریخته به حز دارالخلافه به هر ولایت رفته باشد او را تعاقب کرده دست بسته به اردوی همایون رسانند.

دوستان میرزا محمد تقی او را از کیفیت مأموریت یحیی‌خان مستحضر ساختند و او یک روز قبل از ورود یحیی‌خان به همدان به بروجرد گریخته بود، یحیی‌خان به بروجرد رفته از شاهزاده محمدتقی‌میرزا او را دست بسته گرفته به اردوی مرحمت آباد رسانید و محبوسا به قصبهٔ مرند فرستاده شد. چون محمد بیک میررواندز که از احوال او بعد از این گفته خواهد شد به سبب پریشانی اوضاع ایران در دادن تنخواهی که از بابت ولایات کوی و حریر و اربیل قبل از منازعهٔ دولت روس از سرکار نایب‌السلطنه قبول نموده بود که سالی ده هزار تومان به دیوان نایب‌السلطنه سپارد تهاون می‌ورزید در این اوقات از او مطالبهٔ تنخواه سه ساله شد و قدری از افواج نظام نیز به ولایت بالک و صدک مأمور فرمودند او نیز کسان به عذرخواهی فرستاده محاسبهٔ خود را به امنای دولت نایب‌السلطنه پرداخت نمود و نایب‌السلطنه بعد از تمشیت این مهام وارد دارالسلطنهٔ تبریز شدند و پس از دو ماه توقف امیرزاده خسرومیرزا از دارالسلطنهٔ پترزبورگ رسید، خاقان مغفور نایب‌السلطنه را با امیرزاده خسرومیرزا و وزیر مختار دولت روس که چند روز بعد از امیرزاده خسرومیرزا وارد شده بود به همدان احضار فرمودند.

ذکر حرکت خاقان مغفور از دارالخلافه به طرف فارس و ورود به همدان و رسیدن نایب‌السلطنه به رکاب همایون و بعضی از احوالات متفرقه

چون حسینعلی‌میرزا فرمانفرمای فارس به خیال این‌که خاقان مغفور را در امور دولتی چندان اعتنایی نیست قریب به یک کرور از مال دیوانی فارس را در این سه چهار سال به دیوان اعلی نرسانیده بود و محصلین دیوانی را عوض تنخواه نقد لیت و لعل و امروز و