تاریخ نو/۲۶
آنچه در دست است از دست رفته و کار به جایی کشد که تدارک آن اصلاً ممکن نباشد و نیز ملاحظه میفرمودند که با وجود اینکه در مملکت خراسان مثل رضا قلیخانی در قوچان و محمدخان در تربت سالهاست که دم از طغیان و عصیان میزنند و بارها لشکر فرستاده شده و شجاعالسلطنه حسنعلیمیرزا مکررا به مقام دفع و رفع آنها برآمده و کار به هیچ نوع تمام نشده مگر به دادن فرمان امان و ختم قرآن چگونه میسر است که چنین دشمن قوی با این اوضاع و اسباب مغلوب و منکوب آیند در همین بین خبر رسید که عبد الرضاخان یزدی وزیر شاهزاده محمدولیمیرزا که در یزد به نیابت ایشان مشغول بود شاهزاده را که در دارالخلافه دیده و خصم قویدست روس را به تبریز رسیده شنیده سودای استقلال در دماغ خود جای داده جمیع عیال و اولاد شاهزاده را از یزد بیرون کشیده و با یزدیان متفق شده سیصد هزار تومان زر مسکوک و دویست هزار تومان اقمشه و امتعه از مال شاهزاده تصرف کرده به بذل و بخشش و گرفتن نوکر مشغول میباشد و باز خبر رسید که عباسقلیمیرزا حاکم کرمان ولد ابراهیمخان قاجار که نوادهٔ دختری خاقان مغفور بود در کرمان به اغوای قاسمخان نامی و به غرور جوانی قریب به هشت هزار نفر از طایفهٔ بلوچ و طایفه عطاءاللهی جمع کرده از شهر کرمان در کار حرکت کردن به سمت یزد و کاشان است. خاقان مغفور به این جهات و رموز دیگر دولتی که صاحبان دولت و سلطنت از آن آگاهند جواب نایبالسلطنه را بهطور خوشی نوشته و صراحة سه رکن مصالحه را قبول فرموده و در باب رکن دیگر که دادن بیست کرور اشرفی باشد تأمل فرموده بودند و پنج کرور به نایبالسلطنه اذن داده بودند که طی گفتگو نماید.
ذکر گفتگوی ژنرال بسقویچ با نایبالسلطنه در مجلس دهخوارقان و رفتن دالخسکی از طرف ژنرال بسقویچ به دارالخلافهٔ تهران و آمدن میرزا ابو الحسنخان وزیر دول خارجه از دارالخلافه به آذربایجان
چون نایبالسلطنه و ژنرال بسقویچ با امنای دولت روسیه و ایران در قصبهٔ دهخوارقان مجتمع آمدند و به ملاقات هم رسیده گفتگوی دولتی به میان آوردند از آنجا که کاغذ وکالت دولتی در دست وکلای طرفین ضرور است تا سخنانی که گفتگو میشود محل اعتبار باشد و بیفایده نشود ژنرال بسقویچ کاغذ وکالت نایبالسلطنه را از طرف دولت ایران خواسته و نوشتهٔ وکالت خود را از طرف دولت خود اظهار نمود.
نایبالسلطنه چون کاغذی چنین در دست نداشتند در جواب فرمودند که کسان ما به دارالخلافه رفتهاند و در این چند روز وکالتنامچهٔ دولتی خواهد رسید تا رسیدن کاغذ وکالتنامچه شروط و قراردادهای دیگر را وکلای طرفین گفتگو نموده در دفاتر مصالحه نوشته موجود نمایند که بعد از رسیدن وکالتنامه معطلی دیگر حاصل نشده صورت قرارداد را طرفین ممهور کرده به یکدیگر سپارند و بعد از انعقاد مصالحه چنانکه قانون است مصالحه نامچه به مهر پادشاه هر دو دولت مزین شده ایلچیان طرفین به همدیگر رسانند و به جهت رسیدن وکالتنامچه دو هفته مهلت خواسته شد، ژنرال بسقویچ قبول این معنی را نموده و وکلای جزو در مجالس مختلفه گفتگو مینمودند در مجلس اول ملاقات ژنرال بسقویچ با نایبالسلطنه پنج کرور از بیست کرور را به عوض تعارف و هدیه گذشت نمودند چون بر ژنرال بسقویچ واضح شده که تأخیر در فرستادن وکالتنامچه از طرف خاقان مغفور به جهت سنگینی تنخواه است پولکنیکی را که موسوم به بدالخسکی بود با عریضه مشتمل به ترتیبات و تبیینات و ترغیبات و تزیین مصالحه به خدمت خاقان مغفور به چاپاری فرستاد و خاقان مغفور نیز فرستادهٔ مزبور را نوازشات فرموده مقرر داشته بودند که میرزا ابو الحسنخان وزیر دول خارجه از طرف ما به خدمت نایبالسلطنه میرسد و در مجلس صلح او نیز باید مستمع گفتگوی مجلس باشد و ژنرال بسقویچ یک دو هفته به انتظار میرزا ابو الحسنخان نشسته و میرزا ابو الحسنخان نیز بعد از تأخیرات غیر متوقع وارد دهخوارقان شده و وکالتنامه همراه آورده ولی در دادن وکالتنامه شرط شده بود که در باب کرورات گفتگوی تازه شود و قرار دیگری در میان آید. ژنرال بسقویچ دو کرور و نیم هم در دیدوبازدید امیرزاده خسرومیرزا گذشت و تعارف کرده و به این جهت به امیرزاده خسرومیرزا «یارم عباس» میگفت ترجمهٔ فارسی آن: نصف عباس القصه به گفتگوهای بسیار و ابرامهای بیشمار و بهانههای مختلف دو کرور و نیم دیگر معفو شده قرار به ده کرور داده شد به این نوع که در وقت تحویل سه کرور عقد مصالحه منعقد شود و بعد از تحویل سه کرور دیگر تبریز و قراجه داغ و مشکین و خلخال و محال ثلاثهٔ سراب و گرمرود و هشترود و شهر مراغه تخلیه شود و خوی و ارومیه در عوض دو کروه مرهون مانده به رسیدن کرور هفتم ارومیه تخلیه شود و به رسیدن کرور هشتم از خوی بیرون روند و دو کرور دیگر تمسک دولتی سپرده شود که مدتی مطالبهٔ آن موقوف باشد و پس از آن عند المطالبه بدون عذر کارسازی شود و سایر شروط قراردادها از جزئیات تعیین محل سرحد و احترامات ایلچیان طرفین و قرارداد فراریان به نوعی که در مصالحهنامچهٔ دولتی مذکور است داده شده بود که مجلس دهخوارقان به سببهایی که مذکور میشود به هم خورد.
ذکر اسبابی که باعث برهم خوردگی مجلس دهخوارقان شد و منعقد شدن مجلس صلح در قریهٔ ترکمانچای
شاهزاده حسنعلیمیرزا از مشهد مقدس هفتصد نفر شمخالچی و چهارصد پانصد سوار و سه چهار علم سیاه همراه برداشته میگفت که علمهای حضرت رضا صلواتالله علیه است که در خواب به من مرحمت کرده و فرموده است که روس را به ضرب شمشیر از مملکت بیرون کن و با این گفتگوها و این سخنها وارد دارالخلافهٔ تهران شد و امنای دولت خاقانی که ساز مخالفت نایبالسلطنه را راست کرده بودند و به راه عراق میزدند حسنعلیمیرزا را سرمایهٔ نتیجهٔ خیالات خود ساخته و تحریک نمودند که عوام دارالخلافه فوجفوج و دسته به دسته به دیدن او رفته اظهار دوستی و خدمت نمایند و او را صاحبالسلطنه نامیده چنین وانمودند که اگر فیالجمله خاقان مغفور پر و بالی به حسنعلیمیرزا دهند شاید که قرار مصالحه به اسهل از این داده شود.
خاقان مغفور نیز به این ملاحظه حسنعلیمیرزا را نواخته و سخنانی که مشعر بر فیالجمله کمالتفاتی بود نسبت به نایبالسلطنه بر زبان آورده و شاهزادگان را به احترام داشتن حسنعلیمیرزا امر فرمودند و مقرّر شد که حسنعلیمیرزا با جنود دارالخلافه از دارالخلافه حرکت کرده تا به قزوین و خمسه برود و خاقان مغفور که همهٔ امور جهان در آیینهٔ ضمیر ایشان واضح و هویدا بود و این نوع اسباب را اسباب مقابله با لشکر روس هرگز تصور نمیفرمودند شش کرور زر مسکوک بار نموده به صحابت منوچهرخان