پرش به محتوا

تاریخ نو/۲۷

از ویکی‌نبشته

و قراجه داغ و مشکین و خلخال و محال ثلاثهٔ سراب و گرمرود و هشت‌رود و شهر مراغه تخلیه شود و خوی و ارومیه در عوض دو کروه مرهون مانده به رسیدن کرور هفتم ارومیه تخلیه شود و به رسیدن کرور هشتم از خوی بیرون روند و دو کرور دیگر تمسک دولتی سپرده شود که مدتی مطالبهٔ آن موقوف باشد و پس از آن عند المطالبه بدون عذر کارسازی شود و سایر شروط قراردادها از جزئیات تعیین محل سرحد و احترامات ایلچیان طرفین و قرارداد فراریان به نوعی که در مصالحه‌نامچهٔ دولتی مذکور است داده شده بود که مجلس دهخوارقان به سبب‌هایی که مذکور می‌شود به هم خورد.

ذکر اسبابی که باعث برهم خوردگی مجلس دهخوارقان شد و منعقد شدن مجلس صلح در قریهٔ ترکمانچای

شاهزاده حسنعلی‌میرزا از مشهد مقدس هفتصد نفر شمخالچی و چهارصد پانصد سوار و سه چهار علم سیاه همراه برداشته می‌گفت که علم‌های حضرت رضا صلوات‌الله علیه است که در خواب به من مرحمت کرده و فرموده است که روس را به ضرب شمشیر از مملکت بیرون کن و با این گفتگوها و این سخن‌ها وارد دارالخلافهٔ تهران شد و امنای دولت خاقانی که ساز مخالفت نایب‌السلطنه را راست کرده بودند و به راه عراق می‌زدند حسنعلی‌میرزا را سرمایهٔ نتیجهٔ خیالات خود ساخته و تحریک نمودند که عوام دارالخلافه فوج‌فوج و دسته به دسته به دیدن او رفته اظهار دوستی و خدمت نمایند و او را صاحب‌السلطنه نامیده چنین وانمودند که اگر فی‌الجمله خاقان مغفور پر و بالی به حسنعلی‌میرزا دهند شاید که قرار مصالحه به اسهل از این داده شود.

خاقان مغفور نیز به این ملاحظه حسنعلی‌میرزا را نواخته و سخنانی که مشعر بر فی‌الجمله کم‌التفاتی بود نسبت به نایب‌السلطنه بر زبان آورده و شاهزادگان را به احترام داشتن حسنعلی‌میرزا امر فرمودند و مقرّر شد که حسنعلی‌میرزا با جنود دارالخلافه از دارالخلافه حرکت کرده تا به قزوین و خمسه برود و خاقان مغفور که همهٔ امور جهان در آیینهٔ ضمیر ایشان واضح و هویدا بود و این نوع اسباب را اسباب مقابله با لشکر روس هرگز تصور نمی‌فرمودند شش کرور زر مسکوک بار نموده به صحابت منوچهرخان معتمدالدوله مأمور داشتند که به خدمت نایب‌السلطنه برساند و از این طرف امنای دولت روسیه از طول زمان اقامت دهخوارقان استشعار مکر و حیله از طرف دولت ایران نموده و بعضی از اهل آذربایجان از راه دولتخواهی روسیه به ژنرال بسقویچ از حکایات اوضاع دارالخلافه می‌گفتند و چون اثری از گفتگوهای مجلس دهخوارقان ظاهر نمی‌شد ژنرال بسقویچ فی‌الجمله احتمال خلاف داده به نایب‌السلطنه اعلام نمود که از یک طرف امیرزاده بهرام‌میرزا در مرحمت آباد اردو زده می‌شنوم که از افشار و کردستان و کرمانشاهان به دفعات لشکر به اردوی او می‌رسند و از یک طرف محمدمیرزا و جهانگیرمیرزا در قلعهٔ اردبیل نشسته از طالش و خلخال و رشت و شقاقی و شاهیسون جمعیت جمع می‌نمایند و از طرف دیگر حسین‌خان سردار که باعث برافروختن این آتش است با شیخ علی‌میرزا در خمسه آمده به استعداد حرب و تدارک جنگ مشغولند و خود پادشاه ایران در دارالخلافه به استجماع لشکر ایران فرمان داده و حسنعلی‌میرزا را از خراسان حرکت داده و صاحب‌السلطنه نامیده مأمور به جنگ لشکر روس نموده است و شما مرا به قصبهٔ دهخوارقان آورده قریب به دو ماه است که به امروز و فردا معطل ساخته‌اید و از کار دولتی بازگذاشته‌اید و در مدّت این اقامت مخارج کلی برای لشکر عظیم که همراه است کشیده شده، حال تو از دو قسم بیرون نیست یا با دولت روس در مقام مکر و حیله می‌باشی یا پادشاه ایران سخنان تو را وقری نمی‌گذارد، پس از انعقاد این مجلس زیاده از این صلاح دولت روس نمی‌باشد شما پنج روز دیگر در امان دولت روس می‌باشید که خود را به طرفی کشیده و ما نیز به تبریز می‌رویم و از آنجا به هرچه مصلحت دولت باشد اقدام خواهیم کرد.

نایب‌السلطنه از شنیدن این سخن پریشان شده با وجود ناخوشی بدنی که داشتند به منزل ژنرال بسقویچ رفته قبول نمودند که زیاده از پنج روز نمانند ولیکن خواهش کردند که اگر این تنخواه مقرر در این طرف قاپلان کوه به قراولان لشکر روس رسید ژنرال بسقویچ حکم دهد که لشکر روس از محلی که تنخواه رسیده قدم پیش نگذارند و در محل دیگر دوباره مجلس صلح منعقد شود و قرار فیمابین به همین قرار باشد که بود.

ژنرال بسقویچ در جواب گفته بود که این عهد را قبول نمودم و با تو قرار می‌گذارم که تنخواه مصالحه تا دم دروازهٔ دارالخلافهٔ تهران در هر جا و هر مکان به قراولان لشکر روس رسد صلح برقرار خواهد بود ولیکن اگر در آن طرف قاپلان کوه هر قدر به تهران نزدیک‌تر به تنخواه رسیم از تخلیهٔ ولایات و زیاد و کم تنخواه گفتگوی دیگر خواهیم کرد و میر فتاح به ژنرال بسقویچ نوشته بود که به پنج کرور رضا به صلح دادن عیب ندارد و در عوض سه کرور که در تخلیهٔ آذربایجان می‌گیرند ما اهل آذربایجان در دو سال چهار کرور به امپراطور اعظم می‌دهیم. القصه نایب‌السلطنه به وعدهٔ ژنرال بسقویچ خرسند شد و به تدارک رفتن مشغول گردید و فی‌الفور چاپار به دارالخلافه فرستاده خاطر خاقان مغفور را از گفتگوی مجلس مستحضر ساختند و آصف‌الدوله را که به خواهش نایب‌السلطنه ژنرال بسقویچ به قصبهٔ دهخوارقان آورده بود وداع فرموده باز او را مستحفظین دولت روس به تبریز بردند ژنرال بسقویچ نیز به تبریز عود نموده نایب‌السلطنهٔ مرحوم به مرحمت آباد تشریف‌فرما شدند.

ذکر مأمور شدن ژنرال لیتنان‌گراف سوختلن به گرفتن قلعهٔ اردبیل و احوالات پادشاه مرحوم از ایام توقف نایب‌السلطنه در دهخوارقان تا رسیدن خبر صلح که در ترکمانچای واقع شد

چنان‌که سابق ذکر یافت پادشاه مرحوم در قلعهٔ اردبیل بعد از تخلیهٔ قراجه داغ توقف فرمودند و چون از سلامتی نایب‌السلطنه و انعقاد مجلس صلح در دهخوارقان مطلع شدند رأی پادشاه مرحوم قرار گرفت که از قلعهٔ اردبیل به محال ولکیج که محالی است از ولایات طالش تشریف برده و لشکر طالش و شاهیسون و آن نواحی را مستعد فرمایند و این دعاگوی دولت شاهنشاهی را در قلعهٔ اردبیل گذراند و اگر لشکر روس به محاصرهٔ قلعهٔ اردبیل آیند پادشاه مرحوم از خارج به امداد قلعیگان بپردازند به این عزم درست با دویست نفر سوار کارآمد و چهار عراده توپ به قریهٔ نمین که چهار برج داشت از محال ولکیج تشریف برده بعد از چند روز توقف شاهیسونان مشکین به خیال‌های بیجا دو سه هزار نفر از سواره و پیاده جمع‌آوری نموده به محال ولکیج رفتند و چون بی‌اذن و اجازهٔ پادشاه مرحوم آن اجتماع را نموده بودند و پادشاه مرحوم نخواستند که پرده از روی کار