پرش به محتوا

تاریخ نو/۲۴

از ویکی‌نبشته

قبول مصالحه سر رضا جنبانید و کاغذ قبول به ژنرال بسقویچ فرستاده خواهش تعیین محل مجلس ملاقات را نمود و چگونگی را به خدمت خاقان مغفور معروض داشته و نیازمندانه عرض کردند که سوای قبول نمودن این مصالحه مصلحتی برای دولت علیه ایران نیست و چون مصلحت دولتی منحصر در این بود قبول این معنی را نموده‌ام و با ژنرال بسقویچ در باب انجام این مصالحه ملاقات خواهم کرد و واضح است که پادشاه نیز مصلحت دولت خود را کنار نخواهند گذاشت.

ذکر رفتن نایب‌السلطنه به قصبهٔ دهخوارقان و آمدن ژنرال بسقویچ آنجا و انعقاد مجلس صلح

نایب‌السلطنه مصلحت دولت را در صلح دیده و ژنرال بسقویچ را مایل به صلح نموده ارکان اربعه را قبول فرموده و نوشته برای ژنرال بسقویچ در قبول نمودن و رضا شدن به ارکان مشروطه فرستاده طلب تعیین مکان ملاقات نمودند و ژنرال بسقویچ بعد از اطلاع بر رضامندی نایب‌السلطنه به صلح مزبور قصبهٔ دهخوارقان را که در پنج فرسنگی تبریز واقع است تعیین برای مجلس ملاقات نموده و معلوم نایب‌السلطنه داشتند که با پانصد نفر از خواص خود به مجلس مصالحه تشریف آورند و زیاده از این از ملتزمین رکاب را در هر ولایتی که مصلحت باشد اقامت دهند. نایب‌السلطنه بعد از اطلاع از جواب ژنرال بسقویچ حکومت ارومیه را به نجف قلی‌خان افشار واگذار فرموده و شاهزاده ملک قاسم‌میرزا را که تا حال در آن ولایت به حکومت مشغول بود برای اعلام این حالات به دارالخلافه فرستادند و امیرزاده بهرام‌میرزا را بامیرزا تقی قوام‌الدوله و یوسف‌خان توپچی باشی و توپخانه و نظام که همراه بود به مرحمت آباد به کنار رودخانهٔ جغاتو که محل قشلاق و مناسب بود مقرر فرمودند که رفته اقامت نمایند و هزار نفر سوارهٔ کرمانی را که در مرحمت آباد اقامت داشتند ابواب جمع امیرزاده بهرام‌میرزا فرمودند و دو فوج نظام افشار را مقرر داشتند که مستعد شده در وقت ضرورت اگر از اخلاص و حقوق نشانی دارند متوجه اردوی معلی شوند و خود نایب‌السلطنه امیرزاده خسرومیرزا و محمدخان امیر نظام و ابراهیم‌خان سردار و میرزا محمد علی مستوفی و حاجی‌میرزا مسعود را با محمد حسین‌خان ایشیک آقاسی و بعضی از خوانین افشار با آقایان و سوارهٔ قاجار که همراه بودند به قدر پانصد نفر برداشته و چون فی‌الجمله در مزاج نایب‌السلطنه تکسری بود به تخت روان سوار و روانهٔ قصبهٔ دهخوارقان شدند و در راه دولت‌داری با وجود این‌که پشت و پناه دولت ایران وجود شریف ایشان بود خود را بی‌محابا به میان آنچنان دشمنی انداخته و از برای حفظ بیضهٔ اسلام و دولت ایران از وجود مبارک خود گذشتند و سخنان بدگویان را که در دارالخلافه می‌گفتند به مضمون ذرهم و ما یقولون عمل فرموده به هیچ‌وجه اعتنایی ننمودند و از آن طرف ژنرال بسقویچ با سه هزار صالدات و هزار و پانصد نفر سواره و ده عراده توپ با وزرا و اعیان دولت روسیه یک روز قبل از نایب‌السلطنه وارد قصبهٔ دهخوارقان شده بودند مهماندار و استقبال‌چی برای نایب‌السلطنه رسیده ایشان را در کمال اعزاز و احترام به قصبهٔ دهخوارقان وارد نمودند.

ذکر خبر شدن خاقان مغفور از رفتن نایب‌السلطنه به میان لشکر روس برای انجام مصالحه

چون این خبر به دارالخلافه رسید و کیفیت‌های مذکوره را به عرض خاقان مغفور رسانیدند از یک طرف ملاحظه می‌فرمودند مثل مملکت آذربایجان و سی هزار لشکر نظام با سیصد عراده توپ که در قلعه‌های ایروان و عباس آباد و تبریز و سایر امکنهٔ آذربایجان بود از دست رفته و مثل دولت روس دشمنی قوی‌دست تا بقاپلان کوه ضبط نموده‌اند و به این قناعت نخواهند کرد و البته وارد عراق خواهند شد و از طرف دیگر ملاحظه می‌فرمودند که کو آن استعداد در عراق و فارس و مازندران که به مقابلهٔ چنین دشمنی قوی توان پرداخت و یا به ممانعت ایشان توان برخاست حرف‌های واهی حسین‌خان سردار سست‌تر از تار عنکبوت است و گفتگوی شاهزاده معاند و امنا محض خوش‌آمد است و از این طرف ملاحظه می‌فرمودند که در میان پادشاهان جهان چگونه می‌توان به این نوع کار که از دشمن پیش آمده تسلیم صرف شد و از این‌قدر مملکت و این خزینه چگونه توان گذشت و از دشمنان مذلت کشید و از طرف دیگر ملاحظه می‌فرمودند که با وجود ظهور این غلبه از طرف دشمن یمکن اگر مصالحه نشود باقی