تاریخ نو/۱۷
محمد ولیمیرزا ولد صلبی خاقان مغفور در خطهٔ یزد و محمد قلیمیرزا ملقب به ملکآرا در مازندران و شیخ علیمیرزا در ملایر و تویسرکان و عبداللّهمیرزا در خمسه و یحییمیرزا در رشت و طهماسبمیرزا ولد محمد علیمیرزا در کرمانشاهان و همدان و محمودمیرزا در نهاوند و لرستان و محمد تقیمیرزا در بروجرد و سلطان محمدمیرزا در اصفهان و حیدر قلیمیرزا در گلپایگان و بهمنمیرزا در سمنان و دامغان و اسمعیلمیرزا در شاهرود و بسطام و رکنالدوله علی نقیمیرزا در قزوین و علیمیرزا ملقب به ظلالسلطان که برادر اعیانی نایبالسلطنه بود به حکومت تهران و محالات و کیکاوسمیرزا در قم مشغول به حکومت و فرمانروایی بودند.
ذکر وقایعاتی که برای نایبالسلطنه مرحوم بعد از رفتن خاقان مغفور به دارالخلافه روی داد و جنگ نایبالسلطنه با لشکر روس در محل موسوم به آباران و شکست دادن روس و معاودت به خوی تا رسیدن به قریهٔ شندآباد گنی
چون نایبالسلطنه بعد از عود ایلچیان ژنرال بسقویچ به اردوی خود معاودت فرموده و مراجعت خاقان مغفور به دارالخلافه محقق شد به عزم رسیدن امورات لشکریانی که در قلعهٔ ایروان بودند از آب ارس عبور فرموده از راه محال شرور روانهٔ ولایت ایروان شدند و در این بین خبر رسید که چهار هزار نفر صالدات با هزار نفر قزاق و بیست عراده توپ که ده عرادهٔ آن توپ بسیار بزرگ قلعه کوبی است که یکسال است از دارالسلطنهٔ پترزبورگ مأمورند به کوبیدن قلعهٔ ایروان و در این روزها به تفلیس رسیده است با آذوقه و عراده بسیار از محال پنبک و شوره گل گذشته عازم اردوی ژنرال بسقویچ میباشند.
نایبالسلطنهٔ مرحوم از شنیدن این خبر مستبشر شده به دو مصلحت عزم رزم آن طایفه را جزم فرمودند.
مصلحت اول: آنکه ژنرال بسقویچ بعد از استماع اینکه نایبالسلطنه به عزم مقاتلهٔ لشکر مدد و گرفتن توپها میرود از نخجوان حرکت کرده برای چارهٔ کار لشکر مدد خود از عقب نایبالسلطنه روانه شود و مملکت نخجوان تخلیه شده بلکه در این زمستان باز لشکرهای روس به تفلیس رفته آسایشی برای مملکت آذربایجان حاصل گردد.
مصلحت دوم: آنکه از شکست این جمعیت و گرفتن توپها و آذوقهها از دست لشکر روس چشمزخمی به اردوی ژنرال بسقویچ میرسد و یحتمل که امسال به سبب این صدمه به محاصرهٔ قلعهٔ ایروان نپردازند.
نایبالسلطنهٔ مرحوم به این عزم و به این مصلحت متوجه رزم لشکر روس شدند و در محلی که موسوم بود به آباران و قریب به هفت فرسنگ آن طرف قلعه و شهر ایروان بود به لشکر روس رسیده و محاربهٔ عظیم فرموده زیاده از دو هزار صالدات مقتول و اسیر فرمودند و ژنرال دالقورکی که در آن وقت ژنرال و سردار آن لشکر بود از زانو زخم گلوله خورده با این احوال توپخانه را پیش انداخته و آذوقه و عرادههای آذوقه را ریخته خود را به چهار دیوار اوچ کلیسا رسانده متحصن شد و نایبالسلطنه بعد از این فتح به اوچ کلیسا آمده در تضییق امر او کوشیدند. ژنرال بسقویچ که در نخجوان در مقابلهٔ نایبالسلطنه توقف داشت شنید که نایبالسلطنه رو به تفلیس رفته است او نیز از نخجوان کوچیده و ژنرال ارسطوف را با چهار هزار نفر صالدات و هزار نفر سواره به محافظت قلعهٔ عباس آباد گذاشته خود به راه تفلیس از عقب اردوی نایبالسلطنه روانه شد و چون ژنرال بسقویچ از راه دیگر رفته بود خبر به نایبالسلطنه رسید که ژنرال بسقویچ از نخجوان کوچیده به سمت تفلیس روانه شده است. نایبالسلطنه مصلحت در آن دیدند که دست از محاصرهٔ اوچ کلیسا برداشته و امر ایروان را مضبوط کرده به طرف خوی و تبریز روانه شوند و اگر دست از این محاصره نکشند واضح است که ژنرال بسقویچ برای استخلاص محصورین لشکر خود متوجه رزم نایبالسلطنه خواهد شد و در آن صورت از پردهٔ غیب معلوم نیست چه ظاهر شود، نظر به این مصلحت دست از محاصرهٔ اوچ کلیسا برداشته به ایروان آمدند.
در ایروان شش هزار نفر از سربازنظام و تفنگچی به سرداری حسنخان سار و اصلاًنخان برادر حسینخان سردار گذاشته از ایروان حرکت فرموده در نزدیک سردار آباد حسینخان سردار را به حفظ سردار آباد و آن حدود گذاشته و خود از ارس عبور نموده به ولایت بایزید که خاک دولت روم است داخل شده از راه قازلی گول و آواجق و چالدران به شهر خوی تشریففرما شدند و چون بسیاری از سرباز خسته و از کار بازمانده بودند سرباز و قشون را مرخصخانه فرمودند و بعضی دیگر را که تاب و توان داشتند با پانصد نفر سوارهٔ قاجاریه و ترکمان و توپخانه برداشته روانهٔ دارالسلطنه تبریز شدند امیرزاده بهراممیرزا را با فوج نظام خوی و فوج جانباز خلج به وزارت میرزا تقی قوامالدوله با هجده عراده توپ در خوی گذاشته و با قلیل اردویی که همراه بود با توپخانه به قریهٔ شند آباد گنی من محال تبریز رسیدند.
ذکر آمدن ژنرال ارسطوف با سه هزار نفر صالدات و ده عراده توپ به دارالسلطنهٔ تبریز به اغوای خوانین مرند و گریختن لشکریان از دارالسلطنهٔ تبریز و گرفتار شدن آصفالدوله و سایر احوالات تبریز
شهر تبریز در سنهٔ هزار و دویست و چهل و سه مشحون بیست هزارخانوار رعیت بود و هشت هزار نفر لشکر نظام و تفنگچی در قلعهٔ تبریز حاضر و مستعد بودند و زیادهٔ از یکصد و بیست عراده توپ مستعد در دارالسلطنهٔ تبریز موجود بود و قورخانه و آذوقه چون سی سال بود که نایبالسلطنهٔ مرحوم در آن شهر توقف داشتند و همیشه را فکر انجام تدارک حرب بودند بیرون از اندازه جمع شده بود.
در این اوقات که خاقان مغفور وارد آذربایجان شده بودند و نایبالسلطنه در سرحد به مقابله و مقاتله اشتغال داشتند انضباط امر تبریز را چنانکه مذکور شد خاقان مغفور در حین مراجعت به دارالخلافه به آصفالدوله رجوع فرموده بودند و از نوکرهای نایبالسلطنه در شهر تبریز سوای حاجی علی عسکر خواجه کسی نبود و از اولاد نایبالسلطنه پادشاه مرحوم در قراجه داغ تشریف داشت و امیرزاده بهراممیرزا در خوی و این دعاگوی دولت شاهی به خدمات سرحد اردبیل مشغول بود و امیرزاده خسرومیرزا را هم در همان دو سه روز احضار رکاب فرموده بودند که به قلعهٔ ایروان برای اطمینان قلوب لشکر آنجا روانه فرمایند و امیرزاده فریدونمیرزا که در شهر تبریز تشریف داشتند با وجود صغر سن بدون حکم نایبالسلطنه دخل و تصرف نمیتوانستند کرد و لشکریان نظام و رعایای تبریز و سایر رعایای آذربایجان با آصفالدوله چندان الفتی نداشتند.