تاریخ نو/۱۶
خدمت خاقان مغفور فرستاد و به توسط نایبالسلطنه معروض داشته بود که واضح است که از جنگ و جدال و خونریزی سوای خرابی مملکت و ناامنی رعیت چیز دیگر از میان برنخواهد خاست پس بهتر آن است که پادشاه جهان این خیرخواه دولت را چنانکه از طرف امپراطور اعظم واسطهٔ صلح شده این نزاع و جدال که فیمابین عباد اللّه افتاده از میان برخاسته شود و توقع آنکه برای استرضای امپراطور مملکت ایروان با صد هزار تومان اشرفی یک مثقالی از طرف خاقان محبت و واگذار شود و امپراطور اعظم نیز از نزاع و جدال گذشته مملکت طالش و مغان را واگذار نماید و قطع مایهٔ نزاع شده آسایش و راحت از این مصالحه حاصل شود بعد.
از رسیدن سفیر ژنرال بسقویچ نایبالسلطنه از اردوی خود به خدمت خاقان مغفور آمده به عرض مراتب مذکوره پرداختند و خاقان مغفور با امنای دولت خود در این باب از رد و قبول فرمایشات فرموده نایبالسلطنه به جهاتی که سابقاً مذکور شد به هیچوجه میل خود را به احدی الطرفین صلح و جنگ در خدمت خاقان مغفور اظهار نمیکردند ولیکن سایر رجال دولت به اغوای حسینخان سردار که این همه مفسدهجویی برای حفظ مداخل ایروان کرده بود و حال چگونه راضی میشد که ایروان بالمره واگذار به دولت روس شود در خدمت خاقان مغفور زبان به لاف و گزاف گشوده سخنهای دور از کار میگفتند و خاقان مغفور را از جادهٔ صلح منحرف نموده به تعهدات حسینخان سردار که مثل تعهد حاجی علی عسکر خواجه بود در حفظ قلعهٔ عباس آباد مطمئن خاطر نمودند و حسینخان سردار متعهد در خدمت خاقان مغفور شد که از آن تاریخ که ماه عقرب بود تا اول سرطان سال آینده مملکت ایروان را محفوظ کرده و قلعهٔ عباس آباد را مسترد نماید و در ازای این تعهد خاقان مغفور پنجاه هزار تومان مدد خرج مرحمت فرمایند که در کار خدمت ملتزمه صرف نماید و خاقان مغفور تعهد او را قبول نموده به خلاع فاخره مفتخرش فرموده پنجاه هزار تومان را گرفته روانهٔ اردوی خود شد و خاقان مغفور ایلچیان را بینیل مرام مراجعت دادند و نایبالسلطنه نیز به اردوی خود مراجعت نموده مترصد و مترقب کار جنگ و جدال شدند.
ذکر مراجعت خاقان مغفور به دارالخلافهٔ تهران و حکایاتی که مناسب است به آن اوقات
سابقاً مذکور شد که بعد از آنکه این دعاگوی دولت قصبهٔ سالیان را متصرف شد و حسین قلیخان شایخانلو را با عریضه و سرودیل به خدمت خاقان مغفور فرستاد در این اوقات حسین قلیخان به اردوی معلی رسیده خاقان مغفور چون میل مراجعت داشتند رؤس روس را که حسین قلیخان برده بود به میان اردو بازار ریخته و نقاره و طبل شادمانی زده خلعت و نشان برای این دعاگوی دولت شاهی مرحمت فرموده پس از دو روز طبل رحیل کوبیده روانهٔ دارالخلافهٔ تهران شدند. این دعاگوی دولت شاهی در قصبهٔ سالیان نشسته بود که به خط مبارک پادشاه مرحوم که از قراجه داغ به سرافرازی این دعاگو ارسال فرموده بودند اخبارات شکست گچلر و از دست رفتن قلعهٔ عباس آباد را مستحضر شده فرمایش فرموده بودند که این دعاگوی دولت شاهی با این احوال که در طرف خوی واقع شده مصلحت نیست که در ولایت مخالف بنشیند این دعاگوی دولت نیز به فرمایش پادشاه مرحوم طبل رحیل کوبیده و قصبهٔ سالیان را بالمره کوچانیده به قصبهٔ لنکران فرستاده و خود عازم اردبیل شد و سلیمانخان سرتیپ را با دو فوج شقاقی روانهٔ قلعه تبریز نمود و خود وارد قلعهٔ اردبیل شده و معلوم نمود که اردوی خاقان مغفور قریب به قصبهٔ محال سراب رسیده عرایض فرستاده برای محافظت قلعهٔ اردبیل لشکریان معتمد خواست و خاقان مغفور نیز ششصد نفر از جانبازان نظام نهاوند را با دویست نفر تفنگچی محال نائین برای حفظ قلعهٔ اردبیل فرستاده مقرر فرمودند که امورات قلعهٔ تبریز را رکنالدوله منتظم کرده به آصفالدوله و به میرزا محمدخان لاریجانی که از معتمدین خاقان مغفور بود سپرده شود و ایشان نیز به تبریز رفته قریب به هشت هزار نفر از سرباز آذربایجان و تفنگچی مازندران و عراق در قلعهٔ تبریز گذاشته و دوازده هزار نفر از مجاهدین تبریز و محالات سان دیده و اطمینان پیدا کرده رکنالدوله از تبریز روانهٔ اردوی خاقان مغفور شد و خاقان مغفور نیز به آهستگی طی مسافت نموده وارد دارالخلافه شدند و در این سال در ممالک محروسه حسین علیمیرزا در شیراز و حسنعلیمیرزا در خراسان و عباس قلیمیرزا ولد ابراهیمخان قاجار در کرمان و محمد ولیمیرزا ولد صلبی خاقان مغفور در خطهٔ یزد و محمد قلیمیرزا ملقب به ملکآرا در مازندران و شیخ علیمیرزا در ملایر و تویسرکان و عبداللّهمیرزا در خمسه و یحییمیرزا در رشت و طهماسبمیرزا ولد محمد علیمیرزا در کرمانشاهان و همدان و محمودمیرزا در نهاوند و لرستان و محمد تقیمیرزا در بروجرد و سلطان محمدمیرزا در اصفهان و حیدر قلیمیرزا در گلپایگان و بهمنمیرزا در سمنان و دامغان و اسمعیلمیرزا در شاهرود و بسطام و رکنالدوله علی نقیمیرزا در قزوین و علیمیرزا ملقب به ظلالسلطان که برادر اعیانی نایبالسلطنه بود به حکومت تهران و محالات و کیکاوسمیرزا در قم مشغول به حکومت و فرمانروایی بودند.
ذکر وقایعاتی که برای نایبالسلطنه مرحوم بعد از رفتن خاقان مغفور به دارالخلافه روی داد و جنگ نایبالسلطنه با لشکر روس در محل موسوم به آباران و شکست دادن روس و معاودت به خوی تا رسیدن به قریهٔ شندآباد گنی
چون نایبالسلطنه بعد از عود ایلچیان ژنرال بسقویچ به اردوی خود معاودت فرموده و مراجعت خاقان مغفور به دارالخلافه محقق شد به عزم رسیدن امورات لشکریانی که در قلعهٔ ایروان بودند از آب ارس عبور فرموده از راه محال شرور روانهٔ ولایت ایروان شدند و در این بین خبر رسید که چهار هزار نفر صالدات با هزار نفر قزاق و بیست عراده توپ که ده عرادهٔ آن توپ بسیار بزرگ قلعه کوبی است که یکسال است از دارالسلطنهٔ پترزبورگ مأمورند به کوبیدن قلعهٔ ایروان و در این روزها به تفلیس رسیده است با آذوقه و عراده بسیار از محال پنبک و شوره گل گذشته عازم اردوی ژنرال بسقویچ میباشند.
نایبالسلطنهٔ مرحوم از شنیدن این خبر مستبشر شده به دو مصلحت عزم رزم آن طایفه را جزم فرمودند.
مصلحت اول: آنکه ژنرال بسقویچ بعد از استماع اینکه نایبالسلطنه به عزم مقاتلهٔ لشکر مدد و گرفتن توپها میرود از نخجوان حرکت کرده برای چارهٔ کار لشکر مدد خود از عقب نایبالسلطنه روانه شود و مملکت نخجوان تخلیه شده بلکه در این زمستان