پرش به محتوا

تاریخ نو/۱۳

از ویکی‌نبشته

ذکر جنگ نایب‌السلطنه در محال گچلر با سوار قزاق و رسیدن ژنرال بسقویچ به امداد سوارهٔ قزاق و گزارشاتی که واقع شد

چون نایب‌السلطنه و رکن‌الدوله و آصف‌الدوله با ده هزار سوار و چهار عراده توپ جلو بدون آوردن لشکر نظام از اردوی چرس حرکت کرده و محمدخان امیر نظام را با لشکرهای نظام و توپ‌های بزرگ در اردوی چرس گذاشته حکم فرمود که او را به هیچ وجه با فتح یا شکستی که واقع شود رجوعی نباشد و اردو را از جای خود به هیچ عذری و به هیچ جهتی حرکت نداده منتظر حکم نایب‌السلطنه باشد و نایب‌السلطنه با سوارهای معین و با توپ‌های مشخص با مأمورین و همراهان به محال گچلر رفته در درّه‌ها و کمین‌گاه‌ها سوار را قسمت نموده ایستادند و به محمد امین‌خان و احسان‌خان که در قلعهٔ عباس آباد بودند کیفیت را معلوم نموده حکم فرموده بودند که اگر سوارهٔ قزاق از چنگ دلیران ایران خلاصی یابند از آن طرف آب ایشان منتهز فرصت بوده جمعی را مأمور نمایند که گریختهٔ قزاق را نگذارند راه سلامت پویند و بعد از مستحضر شدن محمد امین‌خان و احسان‌خان از کیفیت واقعه احسان‌خان نمک به حرام محض خیال و واهمه که مادهٔ آن عداوت با یحیی‌خان بود کیفیت واقعه را به ژنرال بسقویچ اعلام داده ژنرال بسقویچ این مسئله را که لشکر ایران بی‌نظام و سرباز با سوار مجرد به چنین خیالی برای دست‌برد آمده‌اند و وجود نایب‌السلطنه نیز در میان این لشکر است غنیمت شمرده سرکردگان سوار قزاق را که در این طرف آب بودند از این حال آگاهی داده به ایشان حکم نمود که در مقابل لشکر ایران ایستاده راه احتیاط را از دست ندهند و منتظر رسیدن ژنرال بسقویچ باشند و خود فی الفور با سرباز و نظام و توپخانه و سواره و جسری که برای بستن بر آب ارس همراه داشت بار کرده روانه شد و قریب به صبح به نیم‌فرسنگی آب ارس رسیده برای بستن جسر فوجی از لشکر نظام را مقدمة روانه نمود و خود به آهستگی طی مسافت نموده در مدت سه ساعت مهندسین و لشکر نظام که پیش آمده بودند جسر را بسته ژنرال بسقویچ به کنار جسر با لشکرهای خود رسید و از طرف لشکر ایران قریب به چهارصد پانصد سوار به طرز قراولی پیش رفته خود را به سوار قزاق روسیه نمودند و از آن طرف سرکردگان سوارهٔ قزاق که مخبر از حقیقت کار بودند قدری سوار پیش فرستاده به جنگ و جدال مشغول شدند و سوار ایرانی به خیالی که بود خود را پس کشیده سوار قزاق را رو به لشکری که در کمین‌گاه بود می‌کشیدند. سوار قزاق به اطمینان رسیدن ژنرال بسقویچ و گذشتن او از آب ارس تند رانده به نزدیک سواره کمین‌گاه رسیدند، سواران کمین که بی‌خبر از این مقدمه بودند بی‌تحاشی از کمین بیرون آمده داخل سواران قزاق شدند و آنها را از پیش برداشته به خیال این‌که این سوار را مددی نیست در صحرا متفرق شدند و نایب‌السلطنه نیز با آصف‌الدوله و رکن‌الدوله با سوارانی که در خدمت ایشان بود از کمین بیرون آمده آهسته‌آهسته پیش می‌راندند که ناگاه معلوم شد که سوارهٔ قزاق که شکست خورده و فرار کرده بودند عود نموده مشغول به مقابله و مقاتلهٔ سوار تعاقب‌چی خود می‌باشند.

نایب‌السلطنه که جنگ آزموده و پختهٔ کار بود استشعار از کیفیت حال به هم رسانیده سواره و توپی که همراه بود نگذاشتند که متفرق شوند و از جای خود حرکت نفرموده در همان مکان ایستادند و رکن‌الدوله و آصف‌الدوله با سواران خود در میان معرکهٔ جنگ متفرق شده بودند که در این بین توپخانهٔ روسیه با صالدات و سواره تازه ظاهر شده مشغول به انداختن توپ و گرفتن و بستن سواران متفرقهٔ میدان رزم شدند و همه جا سوار ایرانی که مثل دانه در آن صحرا پاشیده شده بودند چون خروس برمی‌چیدند و نایب‌السلطنه را از مشاهدهٔ این حال تاب نمانده با توپخانه که در جلو بود پیش رانده به مدافعه مشغول شد.

ژنرال بسقویچ چون دانست که نایب‌السلطنه در میان این سوار و توپخانه است فوجی از سوار و پیاده را برای گرفتن سواران متفرق مأمور کرده و خود با نظام و توپخانه به هیأت اجتماع به نایب‌السلطنه حمله‌ور شده به انداختن گلوله‌های توپ میان‌خالی و فشنگ‌هایی که برای تفرقهٔ سوار ساخته بودند همراه آورده بودند مشغول شد و همه جا پیش رانده تا به گلوله‌رس تفنگ رسید، سوار نایب‌السلطنه را تاب مقاومت نمانده راه انهزام پیش گرفتند چه واضح است مقابلهٔ سوار بی‌سرباز با توپخانه و صالدات از جملهٔ محالات می‌نماید.

نایب‌السلطنه توپخانه را از راهی که مصلحت حرکت می‌دانستند راه انداخته خود با جمعی از سواران خاصه از راه کوه که خود بلد آن سرزمین بودند برداشته و روانه شدند و ژنرال بسقویچ علم‌هایی را که بر بالای سر نایب‌السلطنه افراشته شده بود به دست آورده سواران جلد به تعاقب نایب‌السلطنه مأمور نمود و چنان گرم رانده به نایب‌السلطنه رسیدند که نایب‌السلطنه لابد شده توقف نموده به وجود شریف به مقاتله مشغول شدند و دو سه نفر را به گلولهٔ جان‌گداز مقتول نمودند. چون سوارهٔ قزاق را متیقن شده بود که نایب‌السلطنه در میان این سوار است آسان‌آسان دست از تعاقب برنمی‌داشتند و نایب‌السلطنه ناچار با سواران همراه از اسب پیاده شده سنگ عظیمی را که در پیش‌رو بود سنگر کرده ایستاده به جنگ و ممانعت مشغول شدند تا شب بر سر دست آمده نایب‌السلطنه از آنجا که بلد آن کوه‌ها و دره‌ها بودند سواران را از مهلکه بیرون برده به سلامت به اردوی چرس رسیدند و اگر بلدیت نایب‌السلطنه نبود و شب در میان حایل نشده بود همگی آن جمع به دست لشکر روس گرفتار می‌شدند و نایب‌السلطنه چون به اردو رسیدند دیدند که لشکر نظام و توپخانه با محمدخان امیر نظام فوج به فوج و دسته به دسته به قانون نظام ایستاده و سواران شکسته را به اردو راه نداده منتظر نایب‌السلطنه می‌باشند و سوارهٔ رکن‌الدوله تا به خوی رفته به اردوی خاقان مغفور رسیده بودند و آن اردو فی‌الجمله به هم برآمده بود نایب‌السلطنه با لشکر نظام یک دو فرسخ پیش رفته اردو زدند و به خاقان مغفور احوال خود را عرض نموده آرامشی در لشکر حاصل شد و در این جنگ زیاده از ششصد هفتصد نفر قتیل و دستگیر نشدند، آصف‌الدوله و رکن‌الدوله به اردوی خاقان مغفور رفتند.

ذکر به دست آوردن ژنرال بسقویچ قلعهٔ عباس آباد را و گرفتاری محمد امین‌خان و مستحفظین آنجا

ژنرال بسقویچ بعد از هزیمت لشکر ایران بلافاصله علم‌هایی را که از نایب‌السلطنه به دست آورده بود برداشته و با چند سر بریده از آب ارس گذشته پی‌درپی اخبار شکست لشکر ایران و گرفتاری مرحوم نایب‌السلطنه و رکن‌الدوله را به قلعهٔ عباس آباد می‌فرستاد و محمد امین‌خان و احسان‌خان و سرکردگان که در بروج قلعه ایستاده و از دور تماشای