پرش به محتوا

تاریخ نو/۱۲

از ویکی‌نبشته

باز خبر رسید که قریب به دو هزار نفر سوارهٔ قزاق که دو سه روز است که جسارت کرده نزدیک آمده از نیم‌فرسنگی قلعهٔ عباس آباد از آب ارس که در آن فصل که در اوایل تابستان بود فی‌الجمله نقصان داشت معبری پیدا کرده به این طرف آب ارس عبور می‌نمایند و تا حوالی غروب آفتاب در این طرف آب ایستاده و قریب به غروب به آن طرف آب می‌روند و در این وقت قریب به پانزده هزار سوار زبده در اردوی خاقان مغفور و اردوی نایب‌السلطنه حاضر بود سوای سرباز نظام و تفنگچی مازندران که قریب به بیست هزار نفر می‌شدند.

خاقان مغفور از شنیدن این خبر که سوار قزاق جرأت کرده به این طرف رود ارس بی‌پروا می‌گذرند امر و مقرر داشتند که نایب‌السلطنه با رکن‌الدوله علینقی‌میرزا و آصف‌الدوله و سایر کردگان عراقی و آذربایجانی با ده هزار سوار و چهار عراده توپ به محال گچلر رفته در محل‌های مناسب سوار را پنهان کرده و قلیل سواری به مقابلهٔ قزاق روس که به این طرف آب می‌گذرند فرستند و سوار قزاق را به فریب و فنون رزم پیش کشیده نزدیک سوار کمین رسانند و پس از آن سواران از کمین درآمده این بی‌ادبان را که به چنین تهور اقدام می‌نمایند به سزا رسانده چشم‌زخمی برای ژنرال بسقویچ ابتدا حاصل شود و باعث دلگرمی لشکریان و مستحفظاتی شود که در آن طرف آب ارس در قلاع متینهٔ ایروان و عباس آباد و غیره نشسته‌اند و بعد از صدور این حکم و فرمان نایب‌السلطنه و رکن‌الدوله و آصف‌الدوله با سرکردگان مأموره از خدمت خاقان مغفور مرخص شده به اردوی چرس و قراضیاء الدین آمده مشغول انجام امر همایون و فرمان پادشاهی شدند.

ذکر وقایعی که قبل از جنگ نایب‌السلطنه با لشکر روس در محال گچلر واقع شد

پادشاه مرحوم که در قصبهٔ گلیز مشغول به حفظ و حراست آن سرحد بودند گاه‌گاهی از سواران طوایف قراجه داغ و شاهیسون برای دستبرد به آن طرف آب ارس به قراباغ می‌فرستادند و همه روزه به علاوهٔ خدمات مأموریه سرحدیه لشکر روس را که در آن طرف مشغول به حفظ قراباغ بودند صدمات بزرگ زده ایشان را مضطرب و متزلزل می‌داشتند و از طرف اردبیل این دعاگوی دولت شاهی افواج نظام شقاقی را مرتب داشته و غلام تفنگچیان عرب را با قدری از توپچیان نظام به حفظ قلعهٔ اردبیل گماشته با چهار عراده توپ و دو هزار سوار شاهیسون اردبیل و خلخال و موصلانلو و شاطرانلو را برداشته تا به آدینه بازار طالش رفته و از آنجا میر حسن‌خان را با سواره و پیادهٔ طالش احضار نموده قرار داد که در منزل گوگ تپه و همیشه رود مغان به اردو ملحق شود، او نیز با چهار پنج هزار سوار و پیادهٔ طالش در منزل گوگ تپه به اردو ملحق شده پس از اجتماع این لشکر محقق و معین شد که روسیه زیاده از بیست خروار آرد از حاجی ترخان با کشتی‌ها به قصبهٔ سالیان آورده‌اند و از آنجا با کرجی‌های بزرگ از رودخانهٔ کر همه جا کشیده به رودخانهٔ ارس می‌اندازند و از ارس تا موضعی که موسوم به ساری قمیش است کشیده که در آنجا جمعیتی از صالدات نشسته‌اند و از آنجا با عراده و چاروا کشیده به اردوی ژنرال بسقویچ و سایر اردوهای خود می‌رسانند و محقق شد که در قصبهٔ سالیان زیاده از دو پلک صالدات و چهار پنج عراده توپ نمی‌باشد.

خوانین طالش و ریش‌سفیدانی که در اردو بودند چنان صلاح دیدند که به قدر پنجاه شصت فروند ناو و کرجی از قصبهٔ لنکران شب تفنگچیان طالش از کنار دریای خزر کشیده به قزل آغاج رسانند و در آنجا روز پنهان ساخته شب دیگر به میان رودخانهٔ کر انداخته در کنار دتکه که دو فرسخ از قصبهٔ سالیان پایین‌تر و محل صیادان ماهی و حال کسی در آنجا نمی‌باشد رسانده منتظر رسیدن این اردو به کنار آب باشند و چون از منزل گوگ تپه و همیشه‌رود تا قصبهٔ سالیان قریب به ده فرسنگ راه و همه جا صحرای مغان کشیده شده است و آب در این ده فرسنگ راه پیدا نمی‌شود و روسیه را از رسیدن این لشکر خبری نیست مصلحت چنان دیدند که یک دو ساعت به غروب مانده از این منزل آب برداشته همه جا شبانه قطع مسافت نموده قریب به صبح به کرجی‌ها و ناوهایی که از قصبهٔ لنکران می‌آورند رسیده سرباز و توپخانه و سوار را از آب گذرانیده بر سر قصبهٔ سالیان رفته شاید که سالیان را تصرف نموده و روسیهٔ آنجا منکوب و مخذول آیند و آذوقهٔ چنین از دست لشکر روس گرفته آید و چشم‌زخمی به ایشان رسانده شود و بعد از ترتیب این مقدمات به مشورت ریش‌سفیدان سواره‌نظام را برداشته روانهٔ کنار آب کر شد.

رودخانهٔ کر رودخانهٔ بزرگی است و رودخانهٔ ارس که به او می‌ریزد بسیار عظیم می‌شود و این دو رودخانه در موضعی که موسوم به قلعه قاین است به هم رسیده و از آنجا همه جا صحرای مغان را قطع کرده تا پنج فرسنگی بحر خزر می‌آید و از آنجا دو شقه شده از دو طرف به بحر خزر و در این مابین جزیرهٔ مثلثی پیدا شده است که موسوم به محال سالیان است که یک طرف آن را بحر خزر و دو طرف آن را آب کر احاطه نموده است و قصبهٔ سالیان در نقطهٔ انشقاق آب واقع است که از همه طرف برای ورود به آن قصبه احتیاج به نشستن کشتی می‌باشد.

القصه دعاگوی دولت شاهی امیر حسن‌خان و سلیمان‌خان و فتحعلی‌خان نوری اردو را برداشته و شبانه قطع مسافت کرده یک دو ساعت به طلوع صبح مانده به کنار آب رسیدیم و در این بین صدای توپ به سمع لشکریان اردو رسیده دست و پای خود را جمع کرده منتظر شدند که از کجا خبر انداخته شدن این توپ محقق شود و معلوم شد که هنوز کرجی‌ها و ناوهایی که بایست به همین مکان آمده باشند نرسیده‌اند که در همین بین خبر رسید که ناوها و کرجی‌هایی که از قزل آغاج به میان رودخانهٔ کر انداخته شده و تفنگچیان طالش به کشیدن و رساندن آنها به مکان معین مأمور بودند به سبب رسیدن دو فروند کرجی از جزیرهٔ ساری پشته که مشحون است هریک به چهل پنجاه نفر از صالدات و در هر کرجی دو توپ می‌باشد و به جنگ و ممانعت پیش آمده‌اند تفنگچیان را معطلی حاصل و از انجام خدمت مأموره عاجز آمده‌اند.

دعاگوی دولت شاهی این معنی را غنیمت شمرده سه دسته سرباز و یک عراده توپ از کنار رودخانهٔ کر و تفنگچیان طالش برای به دست آوردن کرجی‌های روس روانه داشت و چهارصد سوار نیز به تعجیل روانه کرد که رفته از کرجی‌ها گذشته عقب سر صالدات و کرجی را گرفته باشند که اگر از پیش روی سرباز بگریزند در عقب سر سواران پیاده شده به ضرب گلوله مانع آیند.

القصه به محض رسیدن سرباز و شلیک تفنگ ده پانزده نفر از اهل کشتی به قتل آمده و شصت هفتاد نفر صالدات زنده با توپ‌های کوچک کشتی به دست آمد و کرجی‌ها و ناوهایی که از لنکران می‌آمد به کنار آب صحیحا و سالما به اردو رسیده معلوم شد که صالداتی که در ساری‌پشته که یکی از جزایر بحر خزر است در مقابل قصبهٔ لنکران روانهٔ قزل آغاج است این دو فروند کرجی را با یک نفر کپیتان که به جای سردسته است به مدافعه و ممانعت فرستاده بودند و از این صدای توپ و تفنگ ساکنین محال سالیان متوحش شده خبر به پول‌کنیک روس که در قصبهٔ سالیان نشسته بود رسانده بودند و پول‌کنیک روس با توپ و صالدات و سوارهٔ شیروانات که در آن سرحد مشغول به خدمت بودند متوجه دفع لشکر ایران می‌شود و از این طرف دعاگوی دولت شاهی میر حسن‌خان و پیاده و سوارهٔ طالش را با یک فوج از سرباز و دو عراده توپ با کرجی‌ها و ناوها در آب گذرانیده و یک فوج سرباز با دو عراده توپ و جمعی سوار در این طرف آب نگهداشته بود که سوار لشکر روس پیدا شده دست به انداختن توپ گشادند و از این طرف که سلیمان‌خان سرتیپ از آب گذشته بود فوج سرباز را با دو عراده از میان نهری که به طرف لشکر روس می‌رفت و در آن وقت آب نداشت به طریق کمین برداشته روانه شد و از طرف دیگر میر حسن‌خان با سواره و پیادهٔ طالش رو به سوار شیروانات و سالیان که همراه لشکر روس بودند آورده متوجه دفع آنها شد و از این طرف آب این دعاگوی دولت شاهی نیز با دو عراده توپی که داشت با سرباز و سواره خود را آشکار کرده به انداختن توپ و تفنگ اشتغال نمود.

پول‌کنیک روس خیال نمود که لشکری سوای سواره از آب نگذشته است و توپ و سرباز در این طرف آب می‌باشند، سوار خود را مأمور به مقابلهٔ سوار میر حسن‌خان طالش کرده خود به تعجیل به عزم ممانعت از گذشتن آب کر به طرف این دعاگو رانده نایرهٔ توپ و تفنگ التهاب پذیرفت و چنان گرم بر سر این دعاگوی دولت پادشاهی راند که سلیمان‌خان و توپخانه که در آن طرف آب بودند در عقب لشکر روس ماندند.

سلیمان‌خان فرصت را از دست نداده با سرباز و توپخانه خود را ظاهر ساخته به افروختن آتش قتال و جدال اشتغال نموده و در این بین گلولهٔ توپی از این طرف به عرادهٔ توپ روس خورده عراده شکست و توپ از کار ماند و به شلیک تفنگی که از سربازان سلیمان‌خان واقع شد صالدات بسیاری مجروح و مقتول آمدند و از آن طرف میر حسن‌خان نیز سوار شیروانات و سالیان را شکسته و از پیش برداشته به تعاقب مشغول شد و از آنجایی که این دعاگوی دولت شاهی ایستاده بود با ناوها و کرجی‌ها پنج دسته سرباز گذشته شلیک بسیار نزدیکی به صالدات کردند.

پول‌کنیک روس از دیدن این احوالات پریشان شده فرار بر قرار اختیار نمود، توپ شکست خورده را گذاشته و همه جا زخم‌خورده‌های صالدات ریخته روی به قصبهٔ سالیان روانه شد و از این طرف این دعاگوی دولت شاهی با بقیهٔ سرباز از آب گذشته به تعاقب لشکر روس پرداخت و سلیمان‌خان و میر حسن‌خان که پیشتر از این دعاگو از آب گذشته و نزدیک‌تر به روسیه بودند همه جا پول‌کنیک را تعاقب‌کنان به قصبهٔ سالیان رساندند و اهل سالیان نیز با وجود این‌که سال گذشته آنها را لشکریان ایران محافظت ننموده بودند و به دست روسیه گذاشته و گریخته بودند باز حمیت دین اسلام کرده به منازعت برخاستند و پول کنیک روس ماندن در قصبه را محال دیده از کرجی‌هایی که به نحو خاص به هم بسته و تخته بند کرده و به ریسمان و قرقره که از دو طرف آب به میخ‌های بزرگ کوبیده و تعبیه کرده بودند گذشته و قصبه را با آذوقه‌هایی که در کنار آب کر جمع شده بود گذاشتند و خود پول‌کنیک با بقیهٔ صالدات و سه عراده توپ که بیرون برده بود به طرف محالات شیروان روانه شد و این دعاگوی دولت شاهی یک فوج نظام سرباز با سلیمان‌خان سرتیپ و جمیع سواره و پیادهٔ طالش را به محافظت قصبهٔ سالیان گذاشته و خود با یک فوج دیگر از سرباز با سایر سواره از آب به طرف مغان گذشته و در محاذی قصبهٔ سالیان اردو زده نشست و قریب به صد و پنجاه صالدات زنده و دویست سر بریده با حسین قلی‌خان شاهیسون شایخانلو که از نوکرهای خاقان مغفور و ابواب‌جمعی این دعاگوی دولت بود با عریضهٔ اخبار واقعه به خدمت خاقان مغفور ارسال داشت و به خدمت نایب‌السلطنه و به خدمت پادشاه مرحوم نیز به عرض مراتب پرداخت و اموال بسیار از صامت و ناطق به دست لشکریان افتاد و این دعاگوی دولت شاهی در همانجا رحل اقامت انداخته مترصد احکام و اخبار اردوی خاقان مغفور و نایب‌السلطنهٔ مرحوم بود و توپی را که در جنگ شکسته بود ساخته به اردو رساند.