پرش به محتوا

تاریخ نو/۱۱

از ویکی‌نبشته

وزارت میرزا نصراللّه اردبیلی که سابق معلم پادشاه مرحوم بود روانهٔ قراجه داغ گردیدند و در قصبه کلیز که مکان سخت و محکم بود قرار گرفته و در مکان‌های مناسب قراولان تعیین فرموده به حفظ و حراست آن سرحد همت مصروف داشتند و میرزا علی کرایلی نیز از جملهٔ مأمورین رکاب پادشاه مرحوم بود.

چون امیرخان سردار چنان‌که مذکور شد به قتل آمده و امر سرحد خوی مغشوش مانده بود امیرزاده بهرام‌میرزا را با وزارت میرزا محمدتقی آشتیانی به حکومت آن ولایت منصوب و روانه داشتند و به این دعاگوی دولت پادشاهی نیز حکم رسید که قلعهٔ اردبیل را به سلیمان‌خان سرتیپ سپرده روانهٔ دارالسلطنهٔ تبریز شود، این دعاگو نیز به مأموریت خود عمل نموده وارد دارالسلطنهٔ تبریز شد.

نایب‌السلطنهٔ مرحوم خبر آمدن ژنرال مده‌دوف و معاودت او را به مشکین و از آنجا به سر قلعهٔ اردبیل رفتن به نوع‌ها و طریقی که تحریر شد به عرض خاقان مغفور می‌رساند و از این حرکات مختلف که از ژنرال مده‌دوف صادر شده بود بدگویان نایب‌السلطنه این عرایض و اخبار مختلفه را که از نایب‌السلطنه می‌رسید در خدمت خاقان مغفور به لباس خیرخواهی درآمده خاطرنشان خاقان مغفور می‌نمودند که این اخبار بی‌اصل است و منظور نایب‌السلطنه خالی نمودن خزینهٔ پادشاهی است و از آن طرف ژنرال بسقویچ این حرکت را که از ژنرال مده‌دوف خودسر ظاهر شده بود نپسندیده او را از سرحدداری و حکومت قراباغ معزول نموده به دارالسلطنهٔ پترزبورگ فرستاد و شاهزاده عبداللّه‌میرزا حاکم خمسه ملقب به دارا که از اولاد صلبی خاقان مغفور بود و به حکم خاقان مغفور با سواره و نظام خمسه تا نیم فرسخی اردبیل آمده بعد از مراجعت لشکر روس او نیز در همان زمستان عود نموده به خمسه رفت.

ذکر آمدن لشکر روس بر سر قلعهٔ ایروان بار اول و حرکت اردوی نایب‌السلطنه از تبریز و اخبار این اخبارات به دارالخلافه

در اوایل بهار این سال اخبار متواتره از حسین‌خان سردار می‌رسید که لشکر روس که در لری و قراکلیسا بودند عازم مملکت ایروان می‌باشند و از تفلیس نیز منهیان خبر می‌دادند که مصلحت‌بینان دولت روس چنان مصلحت دیده‌اند که باید حکما و حتما مملکت وسیع الفضای ایروان و نخجوان و اردوباد و قلاع متینهٔ آنها از تصرف دولت ایران بیرون آمده و رودخانهٔ ارس قاطع نزاع دولتین شده به سرحدّیت فیمابین قرار گیرد و به این عزم توپ‌های بزرگ قلعه‌کوب از دارالسلطنهٔ پترزبورگ مأمور شده‌اند و در کار آمدن هستند و ژنرال بسقویچ نیز تدارک شایسته دیده از طرف ایروان عازم جنگ ایران می‌باشد و خبر رسید که لشکر پیش جنگ روسیه حرکت از مکان خود کرده وارد محال ایروان شده‌اند و حسین‌خان سردار حسن‌خان برادر خود را با تفنگچیان مازندرانی و دو فوج نظام ایروان و اهالی شهر را در قلعهٔ ایروان جای داده خود با سوار ایروان که قریب به چهار هزار نفر می‌شوند و در خارج قلعه در جاهای مناسب مشغول به نزول و ارتحال است و در این حال قلعهٔ متینهٔ عباس آباد در دست معتمدان از اهل مازندران و دماوند و تفنگچیان تبریز به کوتوالی علیمردان‌خان تبریزی مضبوط و محفوظ بود و یحیی‌خان تبریزی در قلعهٔ نظارهٔ اردوباد مستحفظ و حاکم اردوباد بود و در آن قرب زمان میانهٔ یحیی‌خان و احسان‌خان کنگرلو که سرتیپ نظام نخجوان بود و به جهت قرب جوار اردوباد و نخجوان باهم مراوده داشتند در مجلسی از مجالس یگانگی که فیمابین نوکرباب متداول است کار به نزاع کشیده و با هم به عداوت راه می‌رفتند و از آنجایی که چنان مذکور بود که یحیی‌خان را تقربی در خدمت نایب‌السلطنه می‌باشد احسان‌خان از وخامت عداوت او اندیشیده به فکر کار خود افتاده بود و با حاجی علی عسکر خواجه‌سرای حرمخانهٔ نایب‌السلطنه طرح آشنایی چیده او را وکیل امور خود در خدمت نایب‌السلطنه ساخته بود.

در این بین که لشکر روسیه از مقام خود حرکت می‌کردند احسان‌خان حاجی علی عسکر را واداشت که در خدمت نایب‌السلطنه معروض نماید که علیمردان‌خان تبریزی را که مرد کاردیده است و در محاصرهٔ سابق که به سرداری ژنرال گدویج در ایراوان واقع شده بود و علیمردان‌خان میان قلعهٔ ایروان بوده باز روانهٔ ایروان شود و محمد امین‌خان قاجار چون در جنگ گنجه چنان‌که مذکور شد بعد از رفتن نایب‌السلطنه برای آوردن مدد پای ثبات نیفشرده بود و به این جهت در خدمت نایب‌السلطنه فی الجمله بی‌آبرو بود او را به حفظ و حراست قلعهٔ عباس آباد مأمور فرمایند و احسان‌خان را با افواج کنگرلو ابو ابجمع نموده این خدمت را از ایشان ساخته و پرداخته خواهند که تلافی تهاون در جنگ سابق به عمل آید و حاجی علی عسکر در این گفتگو و در این تعهد التزام از خون خود به دیون اعلی سپرده بود که اگر عیب و نقصی در حفظ قلعهٔ عباس آباد حاصل آید خون او در معرض تلف باشد و احسان‌خان نیز در این اوقات که در آن سرحد بود اظهار سعی و تلاش و دولتخواهی بسیار می‌نمود و خود را به محل وثوق و اعتماد درآورده بود. به این مقدمات امنای دولت راضی شدند که علیمردان‌خان با مأمورین قلعهٔ عباس آباد به قلعهٔ ایروان رفته و قلعهٔ عباس آباد به محمد امین‌خان قاجار سرکشیکچی باشی که همشیرهٔ اعیانی نایب‌السلطنه را در حبالهٔ نکاح داشت با ابواب‌جمعی فوج کنگرلو و احسان‌خان سپرده شود.

این حکم از امنای دولت علیه صادر شد و محمدخان امین و احسان‌خان با فوج کنگرلو به قلعهٔ عباس آباد رفتند و علیمردان‌خان که مردی کاردیده و مخبر از احوال اهل آن ولایت شده بود به حکم اول تمکین به سپردن قلعهٔ عباس آباد به محمد امین‌خان و احسان‌خان نکرده آنچه در راه دولتخواهی معلوم به او شده بود معروض نایب‌السلطنه گردانید.

حاجی علی عسکر و دستیاران او در خدمت نایب‌السلطنه عرایض علیمردان‌خان را بی‌پا وانمود کردند و او را به دوستی یحیی‌خان و هم‌ولایتی بودن با او منسوب نمود عرض او را از درجهٔ اعتبار ساقط ساختند.

لهذا حکم ثانی به سپردن قلعهٔ عباس آباد به محمد امین‌خان و احسان‌خان صادر شده علیمردان‌خان با نوکر ابواب‌جمعی خود به ایروان رفته و قلعه به محمدخان و احسان‌خان و افواج کنگرلو سپرده آمد و اخبار حرکت روس را به سمت ایروان نایب‌السلطنهٔ مرحوم به تفصیلی که ذکر شد معروض خاقان مغفور گردانیده خود در نیم‌فرسخی تبریز در کنار رودخانه موسوم به آجی نصب خیام اقامت نموده به جمع لشکر فرمان داد و این دعاگوی دولت پادشاهی را مأمور فرمودند که به اردبیل رفته افواج نظام شقاقی را با سوارهٔ شاهیسون اردبیل و سوارهٔ خلخال برداشته به طرف مغان رفته میر حسن‌خان را با جمعیت طوالش به اردو حاضر و بعد از استماع به آنچه حکم ثانی رسد معمول دارد.

این دعاگو چنان‌که در جای خود مذکور می‌نماید به خدمات مقرره اشتغال نمود، نایب‌السلطنه بعد از بیست روز توقف و رسیدن سوارهٔ بابان و اردلان و رسیدن سوارهٔ شاهیسون و دویران عراق و افواج نظام خمسه روانهٔ خوی شدند و در خلال این احوال خبر رسید که ژنرال روس با جمعیت مأموره به اوچ کلیسا رسیده بعد از دو سه روز وقف به کنار ایروان آمده مشغول محاصرهٔ ایروان شده‌اند.

نایب‌السلطنه اخبارات را به دارالخلافه عرض کرده خود به تعجیل روانهٔ کنار ارس و محال گچلر شده به محصورین ایروان خبر آمدن خود را رسانیده امر به صبر و ثبات فرمودند و به حسین‌خان سردار نیز که در خارج ایروان بود حکم شد که از حوالی اردوی روس دور نشود. در این بین خبر رسید که سردار اعظم ژنرال بسقویچ نیز با سی هزار صالدات و چهل عراده توپ کوچ بر کوچ از تفلیس حرکت کرده وارد مملکت ایروان شده.

نایب‌السلطنه این اخبار را به عرض خاقان مغفور رسانیده استدعا کرده بود که خاقان مغفور به سلطانیه آمده در آن مکان توقف فرمایند و از آنجا به فرستادن کمک و تدارک جنگ به تقویت لشکر آذربایجان پرتو التفات اندازند چه اگر موکب همایون وارد آذربایجان شود باید این مشت رعیت مشغول خدمتکاری اردوی همایون بوده از رسانیدن سیورسات و تدارکات به اردوی نایب‌السلطنه عاجز خواهند آمد و در این سال که غله فی الجمله تسعیری دارد برای لشکریان سرحد کار تنگ خواهد شد.

بعد از وصول این عرایض امنای دولت خاقان مغفور جمیع آنچه را که از نایب‌السلطنه در خدمت خاقان مغفور به دفعات معروض داشته بودند به دست‌آویز این طرز استدعا و اظهار مصلحت‌بینی که از طرف نایب‌السلطنه در این مقام شده بود به صورت صدق و راستی جلوه داده و در مقام اثبات مستدعیات کاذبانهٔ خود برآمدند و اردوی خاقان مغفور را حرکت داده وقتی نایب‌السلطنه خبردار شد که موکب همایون به چمن اوجان که هشت فرسخی تبریز است رسیده بود استدعای توقف در آن مکان را نمودند، باز مسموع نیفتاده کوچ بر کوچ از کنار تبریز گذشته روانهٔ دار الصفای خوی شدند و نایب‌السلطنه از خوی اردوی خود را حرکت داده به محال چرس و صحرای قراضیاء الدین برده خود با خواص و اعیان به استقبال خاقان شتافتند و از معتمدین این دعاگوی دولت شاهی استماع نمود که از خاقان مغفور پرسیده بودند که به این تعجیل از دار الخلافه تا به خوی چه مصلحت دولتی مقتضی شد که تشریف‌فرما شدید؟ فرموده بودند که یقین کردیم که عباس‌میرزا با دولت روس ساخته و محرک سردار روس او می‌باشد به این تعجیل آمدیم که اگر عباس‌میرزا را چنین خیالی باشد بعد از ورود موکب همایون دفع خیالات او شود.

نایب‌السلطنهٔ مرحوم که این‌چنین امور هرگز از مخیلهٔ ایشان نگذشته بود به صداقت و دولت‌خواهی تمام به استقبال موکب همایون شتافته بعد از ظهور جیقهٔ پادشاهی خود را به خاک انداخته کمال نیازمندی و پوزش به جای آورده در موکب شاهی روانه شدند و در آن طرف قلعهٔ خوی که چمن شهر می‌گویند اردوی همایون نزول نموده به انعقاد مجلس مصلحت و قرار و مدار کار جنگ پرداختند.

در خلال این احوال معلوم شد که ژنرال بسقویچ بعد از ورود به ایروان چند روزی به محاصرهٔ قلعهٔ ایروان پرداخته بعد از چند روز دست از محاصره برداشته کوچ بر کوچ وارد محال نخجوان شده در دامن کوهی که مابین گنجه و قراباغ و نخجوان و ایروان واقع است اردو زده و قدری از نظام صالدات به شهر نخجوان فرستاده در شهر نخجوان که در آن وقت از حلیهٔ آبادی عاری بود نشانده است و ظاهراً چنین می‌نمود که این حرکت از ژنرال بسقویچ و دست از محاصرهٔ ایروان کشیدن به جهت نزدیک رسیدن اردوی نایب‌السلطنه و اردوی خاقان مغفور است که از سر ایروان برخاسته و خود را به جایی که گنجه و قراباغ در پشت اردوی او واقع است کشیده و محل مزبور موسوم است به جیجک‌لو که از آنجا تا شهر نخجوان کمتر از دو فرسخ است ولیکن آنچه بعد معلوم و واضح شد آن بود که احسان‌خان کنگرلو که در قلعهٔ عباس آباد بود و در خفیه معتمدین پیش ژنرال بسقویچ فرستاده او را به هر نوع که بود از خود مطمئن نموده و خود نیز از او مطمئن شده به گرفتن محمد امین‌خان و سپردن قلعهٔ عباس آباد به دست لشکر روس وعده و امید داده است و ژنرال بسقویچ به این جهت عازم ولایت نخجوان شده است و باز خبر رسید که قریب به دو هزار نفر سوارهٔ قزاق که دو سه روز است که جسارت کرده نزدیک آمده از نیم‌فرسنگی قلعهٔ عباس آباد از آب ارس که در آن فصل که در اوایل تابستان بود فی‌الجمله نقصان داشت معبری پیدا کرده به این طرف آب ارس عبور می‌نمایند و تا حوالی غروب آفتاب در این طرف آب ایستاده و قریب به غروب به آن طرف آب می‌روند و در این وقت قریب به پانزده هزار سوار زبده در اردوی خاقان مغفور و اردوی نایب‌السلطنه حاضر بود سوای سرباز نظام و تفنگچی مازندران که قریب به بیست هزار نفر می‌شدند.

خاقان مغفور از شنیدن این خبر که سوار قزاق جرأت کرده به این طرف رود ارس بی‌پروا می‌گذرند امر و مقرر داشتند که نایب‌السلطنه با رکن‌الدوله علینقی‌میرزا و آصف‌الدوله و سایر کردگان عراقی و آذربایجانی با ده هزار سوار و چهار عراده توپ به محال گچلر رفته در محل‌های مناسب سوار را پنهان کرده و قلیل سواری به مقابلهٔ قزاق روس که به این طرف آب می‌گذرند فرستند و سوار قزاق را به فریب و فنون رزم پیش کشیده نزدیک سوار کمین رسانند و پس از آن سواران از کمین درآمده این بی‌ادبان را که به چنین تهور اقدام می‌نمایند به سزا رسانده چشم‌زخمی برای ژنرال بسقویچ ابتدا حاصل شود و باعث دلگرمی لشکریان و مستحفظاتی شود که در آن طرف آب ارس در قلاع متینهٔ ایروان و عباس آباد و غیره نشسته‌اند و بعد از صدور این حکم و فرمان نایب‌السلطنه و رکن‌الدوله و آصف‌الدوله با سرکردگان مأموره از خدمت خاقان مغفور مرخص شده به اردوی چرس و قراضیاء الدین آمده مشغول انجام امر همایون و فرمان پادشاهی شدند.

ذکر وقایعی که قبل از جنگ نایب‌السلطنه با لشکر روس در محال گچلر واقع شد

پادشاه مرحوم که در قصبهٔ گلیز مشغول به حفظ و حراست آن سرحد بودند گاه‌گاهی از سواران طوایف قراجه داغ و شاهیسون برای دستبرد به آن طرف آب ارس به قراباغ می‌فرستادند و همه روزه به علاوهٔ خدمات مأموریه سرحدیه لشکر روس را که در آن