کلیات سعدی/مواعظ/هر چیز کزان بتر نباشد
ظاهر
< کلیات سعدی | مواعظ
هر چیز کزان بتر نباشد | از مصلحتی بدر نباشد | |||||
شرّی که بخیر باز گردد | آن خیر بود که شر نباشد | |||||
احوال برادرم شنیدی | فی الجمله ترا خبر نباشد | |||||
خرمای بطرح داده بودند | جرم بد ازین بتر نباشد | |||||
اطفال و کسان و هم رفیقان | خرما بخورند و زر نباشد | |||||
آنگه چه محصلی فرستی؟ | ترکی که ازو بتر نباشد | |||||
چندان بزنندش ای خداوند | کز خانه رهش بدر نباشد | |||||
خرمای بطرح اگر ببخشد | از اهل کرم هدر نباشد | |||||
تا وقت صبر بود کردیم | دیگر چکنیم اگر نباشد | |||||
آئین وفا و مهربانی | در شهر شما مگر نباشد | |||||
در فارس چنین نمک ندیدم | در مصر چنین شکر نباشد | |||||
هر شب برود ز چشم سعدی | صد قطره که جز گهر نباشد | |||||
ما از سر مهر با تو گفتیم | باشد که کسی خبر نباشد[۱] |
***
- ↑ این ابیات مشوش است و چند بیتی از آنها از شیخ است.