کلیات سعدی/غزلیات/یارا بهشت صحبت یاران همدمست
ظاهر
< کلیات سعدی | غزلیات
۷۶– ق
یارا بهشت صحبت یاران همدمست | دیدار یار نامتناسب جهنمست | |||||
هر دم که در حضور عزیزی برآوری | دریاب کز حیات جهان حاصل آندمست | |||||
نه هر که چشم و گوش و دهان دارد آدمیست | بس دیو را که صورت فرزند آدمست | |||||
آنست آدمی که در او حسن سیرتی | یا لطف صورتیست دگر حشو[۱] عالمست | |||||
هرگز حسد نبرده و حسرت نخوردهام | جز بر دو روی یار موافق که در همست | |||||
آنان که در بهار بصحرا نمیروند | بوی خوش ربیع بر ایشان محرمست | |||||
وآن سنگدل که دیده بدوزد ز روی خوب | پندش مده که جهل درو نیک محکمست | |||||
آرام نیست در همه عالم باتفاق | ور هست در مجاورت یار محرمست | |||||
گر خون تازه میرود از ریش اهل دل | دیدار دوستان که ببینند مرهمست | |||||
دنیا خوشست و مال عزیزست و تن شریف | لیکن رفیق بر همه چیزی مقدّمست | |||||
ممسک برای مال همه ساله تنگدل | سعدی بروی دوست همه روزه خرّمست |
- ↑ نقش.